بعد تو بغض و لبخندم را به هم آمیختم
بعد تو بغض و لبخندم را به هم آمیختم
از تو شعری گفتم و اشک خدا را ریختم
بعد تو طعنه ی ثانیه آزارم میداد،
ساعتم را در وسط شهر به دار آویختم
از تو شعری گفتم و اشک خدا را ریختم
بعد تو طعنه ی ثانیه آزارم میداد،
ساعتم را در وسط شهر به دار آویختم
- ۹۵۱
- ۳۰ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط