اشتباهخوبمن
#اشتباه_خوب_من
#پارت_۴۴
فوری از هم جدا شدیم و من که گونه هام شده بود گوجه فرنگی انقدر قرمز شده بود سرم رو انداختم پایین
خوب شد همو ن//ب//و//س//ی//د//ی//م وگرنه اون وقت اونا میدیدنمون من اب میشدم میرفتم زیر زمین
سمیرا
_دیارا؟
_چیه هیچی نیست شما چوب و سنگ جمع کردین؟
یخ زدیم چقدر دیر کردید
نیما
_اره جمع کردیم الان یه آتیش حسابی راه میندازیم مگه نه داش عماد؟
_ها؟ اره اره
بعد از اون آتیش راه انداختن و ماهم دور آتیش نشستم و من دستامو نزدیکش گرفتم و از گرماش لذت بردم
اصلا نمیدونم کی خوابم برد که وقتی بیدار شدم دیدم آتیش خاموش شده از سرما بیدار شدم
همه دور آتیش خاموش شده خوابیده بودن
یواشی بلند شدم که نیما رو بیدار کنم بگم اتیش رو روشن کن که به جاش عماد بیدار شد
مجبورا باهاش حرف زدم
_عماد اتیش خاموش شده سردمه
_چیکار کنم الان که دیگه نمیشه روشنش کرده چوب ها سوخته
_عه
_بیا اینجا تا گرمت کنم
_حتما شوخیت گرفته
پارت بعد هم الان میزارم واسه جبران
#پارت_۴۴
فوری از هم جدا شدیم و من که گونه هام شده بود گوجه فرنگی انقدر قرمز شده بود سرم رو انداختم پایین
خوب شد همو ن//ب//و//س//ی//د//ی//م وگرنه اون وقت اونا میدیدنمون من اب میشدم میرفتم زیر زمین
سمیرا
_دیارا؟
_چیه هیچی نیست شما چوب و سنگ جمع کردین؟
یخ زدیم چقدر دیر کردید
نیما
_اره جمع کردیم الان یه آتیش حسابی راه میندازیم مگه نه داش عماد؟
_ها؟ اره اره
بعد از اون آتیش راه انداختن و ماهم دور آتیش نشستم و من دستامو نزدیکش گرفتم و از گرماش لذت بردم
اصلا نمیدونم کی خوابم برد که وقتی بیدار شدم دیدم آتیش خاموش شده از سرما بیدار شدم
همه دور آتیش خاموش شده خوابیده بودن
یواشی بلند شدم که نیما رو بیدار کنم بگم اتیش رو روشن کن که به جاش عماد بیدار شد
مجبورا باهاش حرف زدم
_عماد اتیش خاموش شده سردمه
_چیکار کنم الان که دیگه نمیشه روشنش کرده چوب ها سوخته
_عه
_بیا اینجا تا گرمت کنم
_حتما شوخیت گرفته
پارت بعد هم الان میزارم واسه جبران
- ۴.۲k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط