اول حسن خودش را معرفی کرد و بعد مسائل کلی مطرح شد و

اول حسن خودش را معرفی کرد و بعد مسائل کلی مطــــرح شد و
ایشان تمــــام تاکیدشان روی مسائل اخــــــلاقی بود.
یادم نمیرود؛قبل از اینکه وارد جلسه شوم؛ وضــــو گرفتم و دو رکعت نـــماز خواندم.
گفتم:
خدایا خودت از نیــــت من باخبری
هر طور خودت صــلاح می دانی این کار را به سرانجام برسان!
بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود:
برای جلسه خاستــــگاری با وضــــو وارد شدم و تمــــام کارها را به خــــــــدا سپردم.
شهید حسن باقری
دیدگاه ها (۱)

قبل از مراسم عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت : " شنیدم که ...

عراق پاتک شدیدی زد تا جزایر مجنون رو پس بگیره شهید بابایی تو...

پرسید : "ناهار چی داریم مادر؟" مادر گفت : "باقالی پلو باماهی...

دو تا از بچه‌های گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و‌ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط