پارت

پارت³¹
+جونگکوک این کارو نمیکنه،یعنی اگه جیمین بخواد این کارو بکنه جونگکوک نمیزاره
-اگه این کارو بکنن تو چیکار میکنی،من بدون تو نمیتونم (بغض)
+این اتفاق نمی افته،مطمئن باش
ســــــــــــــــــانســــــور

ویو هانا
بغضمو با زور گرفتم و ازش اجازه گرفتم تا برم یه اتاقی تا برای شب اماده بشم
اتاق طبقه بالا بود،از پله ها بالا رفتمو در اتاق باز کردمو
پریدم رو تختو دراز کشیدم،
-جیمین،تهیونگ
دوتا ادم جذاب و خوشگل،اخه دوتاشون باهم،چرا اخه،چرا باید گیر این دوتا بیوفتم،حالاکه پیش میرم جونگکوکم هست
واییییییییییییییی خدا،سه تا بشر جذابن اخه با من
ویو تهیونگ
از امشب میترسم
میترسم هانارو ازم بگیرن،یا بکشنش
به سه تا از خدمتکارا زنگ زدم که بیان کره ازمون محافظت کنن
منم رفتم بالا که به هانا بگم بیاد شامو بخوریم
+تهیونگ -هانا
+خانوم برای شام نمیاید پایین
-چی چی اها بزار لباسامو عوض کنم الان میام
+پس من پایینم
-باشه
ویو هانا
لباسامو عوض کردم(عکسشو میزارم)و نزدیک در شدم
صدای شلیک اومد درو که باز کردم و نزدیک پله ها شدم پایینو نگاه کردم که دیدم........................

تا ‌پارت بعدی
²⁰=like
²⁰=comment
دیدگاه ها (۴۸)

پارت³²ویو هانادیدم تهیونگ داره با سه نفر صحبت میکنهاون سه نف...

پارت³³ویو هانانزدیکم شدو لبای گرمشو روی لبای من گذاشت،اخه چر...

پارت³⁰+منظورم این بود که توی راه بودیم-مطمئنم این نبوده(جدی)...

پارت²⁹ویو تهیونگ+هانا داخل اتاق خوابه،دیشب شبه سختی بود براش...

and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 9 " ویو ا.ت : زنگ زدم به ه...

Name: Lost heart Part:⑤ دامه ✓نهه اون قراره با ما فیلم ببینه...

پارت ۲۲ فیک دور اما اشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط