پارت آخر
پارت آخر
واقعا ببخشید که چند روز تاخیر داشتم آخه گربم مریض شده بود من چند روزه درگیر درمانش و داروهاش شدم ولی الان خداروشکر بهتره و اومدم با یک پارت جدید😊
قرار بود که فقط ۲ پارتی باشه اما چون زیاد شد بیشتر از ۲ پارت شد
از زبان ا/ت: زنگ در رو زدم و کوک درو باز کرد
کوک: تو اینجا چیکار میکنی هرزه بهت گفته بودم همه چیز بین منو تو تموم شده
ا/ت: اومده بودم یک کادو به تو و به مادمازل اون جو بدم
کوک: بیا تو
رفتم تو دیدم اون جو روی مبل نشسته
اون جو: ددی چرا این هرزه رو راه دادی تو(هانی...ف*ک یو🤡)
کوک: الان میره بیبی، بذار ببینم چیکار داره
ا/ت: خب، من اومدم یک هدیه ی زیبا تقدیم به تو و خانم اون جو بکنم
فلش رو از توی جیبم در آوردم و زدم به تلویزیون و عکس و فیلم های اون جو و اون پسره رو پخش کردم کوک با عصبانیت به تلویزیون خیره شده بود و اون جو هم رنگش عین گچ شده بود و با ترس به تلویزیون خیره شده بود، وقتی فیلم تموم شد کوک بلند شد و موهای اون جو رو گرفت
کوک: هرزه ی بیشعور من به خاطر تو زندگیمو ول کردم کثافت
اون جو: کوک... به خدا...من
کوک: خفه شو دخترک هرزه
کوک اونو از خونه انداخت بیرون و اومد سمت من، موهامو داد پشت گوشم خواست بغلم کنه که رفتم عقب
ا/ت: ببخشید اما فکر نمیکنم ما دیگه نسبتی باهم داشته باشیم، پس فاصله رو رعایت کن
کوک: ا/ت این حرفو نزن، تو که قرار نیست ترکم کنی درسته؟
ا/ت: هه، آقارو باش، اون تو بودی که منو ترک کردی نه من
کوک: میتونم ا/ت میدونم، ببخشید باشه؟ من خر بودم نتونستم بفهمم که نمیتونم بدون تو باشم
ا/ت: اگه اون جو خیانت نمیکرد چی؟ بازم این پشیمونیت رو داشتی؟
کوک: ....
ا/ت: فقط چون اون جو خیانت کرده تو پشیمونی پس اگه یک فرصت دیگه بدم و دوباره خیانت کنی چی؟
کوک:نه نه نه، بهت قول میدم قول میدم که ترکت نکنم قول میدم که دیگه خیانت نکنم
ا/ت:.....
خب اینجاش دیگه با شماست، کوک رو میبخشی و بهش یک فرصت دیگه میدی؟ یا ازش رد میشی و تنهاش میذاری؟
پایان💜🤍
واقعا ببخشید که چند روز تاخیر داشتم آخه گربم مریض شده بود من چند روزه درگیر درمانش و داروهاش شدم ولی الان خداروشکر بهتره و اومدم با یک پارت جدید😊
قرار بود که فقط ۲ پارتی باشه اما چون زیاد شد بیشتر از ۲ پارت شد
از زبان ا/ت: زنگ در رو زدم و کوک درو باز کرد
کوک: تو اینجا چیکار میکنی هرزه بهت گفته بودم همه چیز بین منو تو تموم شده
ا/ت: اومده بودم یک کادو به تو و به مادمازل اون جو بدم
کوک: بیا تو
رفتم تو دیدم اون جو روی مبل نشسته
اون جو: ددی چرا این هرزه رو راه دادی تو(هانی...ف*ک یو🤡)
کوک: الان میره بیبی، بذار ببینم چیکار داره
ا/ت: خب، من اومدم یک هدیه ی زیبا تقدیم به تو و خانم اون جو بکنم
فلش رو از توی جیبم در آوردم و زدم به تلویزیون و عکس و فیلم های اون جو و اون پسره رو پخش کردم کوک با عصبانیت به تلویزیون خیره شده بود و اون جو هم رنگش عین گچ شده بود و با ترس به تلویزیون خیره شده بود، وقتی فیلم تموم شد کوک بلند شد و موهای اون جو رو گرفت
کوک: هرزه ی بیشعور من به خاطر تو زندگیمو ول کردم کثافت
اون جو: کوک... به خدا...من
کوک: خفه شو دخترک هرزه
کوک اونو از خونه انداخت بیرون و اومد سمت من، موهامو داد پشت گوشم خواست بغلم کنه که رفتم عقب
ا/ت: ببخشید اما فکر نمیکنم ما دیگه نسبتی باهم داشته باشیم، پس فاصله رو رعایت کن
کوک: ا/ت این حرفو نزن، تو که قرار نیست ترکم کنی درسته؟
ا/ت: هه، آقارو باش، اون تو بودی که منو ترک کردی نه من
کوک: میتونم ا/ت میدونم، ببخشید باشه؟ من خر بودم نتونستم بفهمم که نمیتونم بدون تو باشم
ا/ت: اگه اون جو خیانت نمیکرد چی؟ بازم این پشیمونیت رو داشتی؟
کوک: ....
ا/ت: فقط چون اون جو خیانت کرده تو پشیمونی پس اگه یک فرصت دیگه بدم و دوباره خیانت کنی چی؟
کوک:نه نه نه، بهت قول میدم قول میدم که ترکت نکنم قول میدم که دیگه خیانت نکنم
ا/ت:.....
خب اینجاش دیگه با شماست، کوک رو میبخشی و بهش یک فرصت دیگه میدی؟ یا ازش رد میشی و تنهاش میذاری؟
پایان💜🤍
- ۹.۷k
- ۱۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط