برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست
آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست
این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش‌رو و باز پسی نیست
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما
آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام، جای تو خالی است
فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست
در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه‌ی بودن ما جز هوسی نیست
#هوشنگ_ابتهاج#بهاره🌸
دیدگاه ها (۱)

#سعدی #بهاره🌸

اگر باید زخمی داشته باشمکه نوازشم کنیبگو تا تمام دلم را شرحه...

دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق استاگر معاشر مایی بنوش نیش غمینم...

وقتی تو نیستی …شادی کلام نامفهومی ست !و «دوستت می‌ دارم» راز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط