شب بود و یادت این بار

#شَب بود و "یادَت" این بار
قصدِ خونریزی و آشوب داشت...
بعد ها در تاریخ خواهند نوشت
در شَبی سَرد ،
عاشقی با مُشتی دیازپام
فِتنه ای را سرکوب کرد...♥ 😔
دیدگاه ها (۱)

#تو به آشوبِ دلم ثانیه ای فکر نکن♥

مثلِ بارانِ بهاریکه نمی گوید کِی،،،بی خبر در بزن وسَر زده از...

‌‌‌‌راستش را بخواهی آمدم!هر #شَبنہ یڪ بار نہ دو باربہ تعـداد...

روزهایم را،خیابان هایِ شَهر می گیرند، شَب هایم رافِکرهایِ تو...

در این هوای بغض آلودیادت خواهم کرددر این افکار تو خالیتو را ...

عنوان: شب یلدایکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبودامدو رفت...

درویش نمایی - عرفان بازی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط