که پیکی اومد منم غذا رو گرفتم پیام فرستادم که درو باز نکن
که پیکی اومد منم غذا رو گرفتم پیام فرستادم که درو باز نکنی غذا رو نمیدم دیدم یک دقیقه بعد در باز شد و من فقط دمپایی های سیاه رو دیدم و رفتم تو غذا رو دادم بچه ها خودمم می خواستم بخورم که تهیونگ با سردی گفت
-برای تو سفارش ندادیم
همه دست از غذا کشیدم و با دهن باز تهیونگو میدیدن و جنی هم بلند شد می خواست بره که تهیونگ گفت
-اکه یه بار دیگه یه اینطور اتفاقی افتاد چیکار میکنی
+زنگ میزنم به پلیس یا کمک می خوام
-چیکار
+خیلی خب باشه به تو میگم
-بشین
همه:اوووووو(نگاه های شیطانی)
+خاک چقدر منحرفید
@خخخخ
+چجچج باید به مامان باباتون زنگ بزنم نمیدونم نامی هیونگ چی تو تربیتتون کم گذاش
~خودمم نمیدونم باور میکنی
+هعی
غذا تموم شد فقط ته و جنی بودن که ته گفت
-اینطوری نیس
+پس چطوریه
-اینطوری
+ممنون
-یه سوال تو دوست پسر نمی خوای
+چیه می خوای دوست پسرم بشی(شوخی و خنده)
-میتونی امتحان کنی
+ها
-هیچی هیچی
پایان فلش بک
+چی میگیییی
-میگم دارم اعتراف میکنم
+اخه الان
-می خواستم برای بعد مسابقه ولی تحمل نکردم قبول میکنی
+باید فکر کنم
-اوکی ساعت نه شب میبینمت و نظرت تو میپرسم
+باشه حالا برو اونر
-نه
+برو دیگ...
-دیتشو گرفت
+عه ول کن خلاف قوانین گروهه
-😅
ساعت نه
+رفتم بیرون از خونه چونکه صدای ماشین اومد تصمیم گرفتم رفتم جلو که اومد با لبخند وایستاد
-ساعت هشت و پنجاه و هشت دقیقه و سی ثانیه
+یاا
+ساعت هشت و پنجا و نه...
ویو جنی
+یه بچه گربه اومد بیرون خوب بلده مخ منو بزنه داشت میشمورد که...
-برای تو سفارش ندادیم
همه دست از غذا کشیدم و با دهن باز تهیونگو میدیدن و جنی هم بلند شد می خواست بره که تهیونگ گفت
-اکه یه بار دیگه یه اینطور اتفاقی افتاد چیکار میکنی
+زنگ میزنم به پلیس یا کمک می خوام
-چیکار
+خیلی خب باشه به تو میگم
-بشین
همه:اوووووو(نگاه های شیطانی)
+خاک چقدر منحرفید
@خخخخ
+چجچج باید به مامان باباتون زنگ بزنم نمیدونم نامی هیونگ چی تو تربیتتون کم گذاش
~خودمم نمیدونم باور میکنی
+هعی
غذا تموم شد فقط ته و جنی بودن که ته گفت
-اینطوری نیس
+پس چطوریه
-اینطوری
+ممنون
-یه سوال تو دوست پسر نمی خوای
+چیه می خوای دوست پسرم بشی(شوخی و خنده)
-میتونی امتحان کنی
+ها
-هیچی هیچی
پایان فلش بک
+چی میگیییی
-میگم دارم اعتراف میکنم
+اخه الان
-می خواستم برای بعد مسابقه ولی تحمل نکردم قبول میکنی
+باید فکر کنم
-اوکی ساعت نه شب میبینمت و نظرت تو میپرسم
+باشه حالا برو اونر
-نه
+برو دیگ...
-دیتشو گرفت
+عه ول کن خلاف قوانین گروهه
-😅
ساعت نه
+رفتم بیرون از خونه چونکه صدای ماشین اومد تصمیم گرفتم رفتم جلو که اومد با لبخند وایستاد
-ساعت هشت و پنجاه و هشت دقیقه و سی ثانیه
+یاا
+ساعت هشت و پنجا و نه...
ویو جنی
+یه بچه گربه اومد بیرون خوب بلده مخ منو بزنه داشت میشمورد که...
- ۳.۳k
- ۱۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط