شعر هایم از جنگ برگشته اند
شعر هایم از جَنگ برگشته اند ....
زَخمی و خَسته ....
پُر از تَرکِش هایِ ریزِ صامت ....
کسی مداوایشان نمی کُنَد ....
درد می کِشند و بالغ می شوند ....
مادرانه,در آغوش می گیرم ....
این از مَن زاده شده هایِ یتیم را ....
و آنها نمی دانند, چه فکرها که برایشان ندارم ....
بُزرگشان می کُنَم .....
تنها ،
زنانه ،
بی پروا ..........
زَخمی و خَسته ....
پُر از تَرکِش هایِ ریزِ صامت ....
کسی مداوایشان نمی کُنَد ....
درد می کِشند و بالغ می شوند ....
مادرانه,در آغوش می گیرم ....
این از مَن زاده شده هایِ یتیم را ....
و آنها نمی دانند, چه فکرها که برایشان ندارم ....
بُزرگشان می کُنَم .....
تنها ،
زنانه ،
بی پروا ..........
- ۲۴۶
- ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط