به تو دست میسایم و جهان را درمییابم

به تو دست می‌سایم و جهان را درمی‌یابم،
به تو می‌اندیشم
و زمان را لمس می‌کنم
معلق و بی‌انتها
عُریان.

می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
آسمانم
ستارگان و زمین،
و گندمِ عطرآگینی که دانه می‌بندد
رقصان
در جانِ سبزِ خویش.


از تو عبور می‌کنم
چنان که تُندری از شب. ــ

می‌درخشم
و فرومی‌ریزم.
دیدگاه ها (۱)

بدون رودربایستی باید بگویم به هرچه فکر می کنم واز هرچه می نو...

آتشی بود و فسرد رشته ای بود و گسست دل چو از بند تو رست جام ِ...

‍ خدایا ...امروزمان گذشتفردایمان را باگذشتتشیرین کنما به مهر...

کاش می فهمیدی....آدم از یک جا به بعد کنار می کشداهلی خودش می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط