Season Nightmare of Love
Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️
Part 117
جیمین: ممنون...( گریه)
سویون: یااااا جیمینا( بغض)
جیمین: ممنون که برگشتی(گریه)
سویون: گریه نکن(گریه)
یونگی: بسه خوبه حالا زندست
سویون: اوپااا تو هم بیا
سویون جیمین رو بغل کرده بود پس دستش رو باز کرد که یونگی هم بغل کنه یونگی کمی مکث کرد ولی با اشاره سویون رفت بغلشون که همون لحظه در باز شد
ملکه: او دخترم به هوش اومدی؟
پادشاه: خداروشکر بگید پزشک بیاد
[ توجه: جیمین به همه ثابت کرد که سویون حامله نبوده]
کمی که گذشت پزشک کیم وارد شد
جیمین: عه پزشک کیم
کیم: بله سرورم
جیمین: کجا بودی؟ این مدت؟
کیم: به بیرون از قصر برای یاد گیری بیشتر رفته بودم...شرمنده وقتی موضوع رو از اهالی قصر پرسیدم واقعا شرمنده شدم
جیمین: نه نه نه اشکال نداره...حالا بیاید معاینش کنید
کیم: چشم سرورم
پزشک سویون رو معاینه کرد
کیم: خوبه...همه چی خوبه وضع بانو به روال قبل برگشته
جیمین: واقعا؟
کیم: بله...فقط بانو
سویون: بله سرورم
کیم: لطفا دیگه از دمنوش و داروی گیاهی استفاده نکنید...اگر هم خواستید اول به من نشون بدید بعد ...
سویون: چشم
ملکه:بچه چی شد؟
جیمین چشم غره ای به مادرش رفت سویون باز هم سرش رو انداخت پایین
کیم: بچه؟ منظورتون چیه؟
ملکه: بچه ای که توی شکمش بود چی شد؟
کیم: بانوی من من برای بار هزارم میگم...ایشون دخترن هنوز چطور باردار باشه؟ اصلا بچه ای وجود نداره
ملکه: آهان
.....
ادامه دارد....
....
بچه ها لطفا زود شرایط رو برسونید چون من واقعا دیگه خودم از این فیک خسته شدم تازه فصل سوم هم داره...پس برسونید حتی اگه نمیخونید...تا تموم بشه و فیک یوری رو براتون بزارم...
شرایط
۲۰ لایک ❤️
۲۰ کامنت 💌
۴ فالور 👥️
Part 117
جیمین: ممنون...( گریه)
سویون: یااااا جیمینا( بغض)
جیمین: ممنون که برگشتی(گریه)
سویون: گریه نکن(گریه)
یونگی: بسه خوبه حالا زندست
سویون: اوپااا تو هم بیا
سویون جیمین رو بغل کرده بود پس دستش رو باز کرد که یونگی هم بغل کنه یونگی کمی مکث کرد ولی با اشاره سویون رفت بغلشون که همون لحظه در باز شد
ملکه: او دخترم به هوش اومدی؟
پادشاه: خداروشکر بگید پزشک بیاد
[ توجه: جیمین به همه ثابت کرد که سویون حامله نبوده]
کمی که گذشت پزشک کیم وارد شد
جیمین: عه پزشک کیم
کیم: بله سرورم
جیمین: کجا بودی؟ این مدت؟
کیم: به بیرون از قصر برای یاد گیری بیشتر رفته بودم...شرمنده وقتی موضوع رو از اهالی قصر پرسیدم واقعا شرمنده شدم
جیمین: نه نه نه اشکال نداره...حالا بیاید معاینش کنید
کیم: چشم سرورم
پزشک سویون رو معاینه کرد
کیم: خوبه...همه چی خوبه وضع بانو به روال قبل برگشته
جیمین: واقعا؟
کیم: بله...فقط بانو
سویون: بله سرورم
کیم: لطفا دیگه از دمنوش و داروی گیاهی استفاده نکنید...اگر هم خواستید اول به من نشون بدید بعد ...
سویون: چشم
ملکه:بچه چی شد؟
جیمین چشم غره ای به مادرش رفت سویون باز هم سرش رو انداخت پایین
کیم: بچه؟ منظورتون چیه؟
ملکه: بچه ای که توی شکمش بود چی شد؟
کیم: بانوی من من برای بار هزارم میگم...ایشون دخترن هنوز چطور باردار باشه؟ اصلا بچه ای وجود نداره
ملکه: آهان
.....
ادامه دارد....
....
بچه ها لطفا زود شرایط رو برسونید چون من واقعا دیگه خودم از این فیک خسته شدم تازه فصل سوم هم داره...پس برسونید حتی اگه نمیخونید...تا تموم بشه و فیک یوری رو براتون بزارم...
شرایط
۲۰ لایک ❤️
۲۰ کامنت 💌
۴ فالور 👥️
- ۶.۴k
- ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط