دیری است مانده یک جسد سرد

دیری است مانده یک جسد سرد
در خلوت کبود اتاقم!
هر عضو آن
ز عضو دگر دور مانده است ،
گویی که قطعه ، قطعه‌ی دیگر را
از خویش رانده است...


👤سهراب سپهری
دیدگاه ها (۱)

کاش ای خدا بمیروم تا داغت نبینوم دی

دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمانامشب نظر به روی تو از خواب خو...

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست!ریش باد آن دل که با درد تو...

پناهگاه واژه ها

🌱🍒پیکر تراش پیرم و با تیشه ی خیالیک شب تو را ز مرمر شعر آفری...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط