وقتی مافیا بود و
وقتی مافیا بود و.......
اول از همه اگه جونگکوک رو دوست داری لایک کن
و بعد یک کامنت که بهم انرژی بده
بعدش میتونی بخونی
_آهههه بیخیال مغزم نمیکشه
+خوب جه کاریه به بابات بگو اشتباه فکر میکنه یا یه کاری کن
بزار منو دوستام بریم اینطوری میتونی تظاهر کنی که منو تو باهم کات کردی و.......
_ آهایییی وایسا انقدر تند نرو پیاده شو باهم بریم ببین تو اگه از جنازمم بگذری من نمیزارم که تو از اینجا بری
حتی نمیزارم دو قدم از اینجا دور شی مگر اینکه باهام ازدواج کنی و....
+یا دیقا ببند نظرت در رابطه با گرینه اول چیه؟
@به نظرم پزشنهاد اول خوب بود
_پیشنهاد اول چی بود؟
+این بودکه تظاهر کنیگ که منو تو باهم کات کردیم
_شما دوتا میخواین بگین پدر من خره
(دور از جونننننننن)
@+نهههههههه
_میخواین بگین به پدرم دروغ بگم
@جیمین این اسمش دروغ نیست تو واقعاً هانا رو دوست نداری
پس دروغ حساب نمیشه
_فکر میکنم بهش الانم برین بخوابین
♕فردای آن روز♕
از خواب بیدار شدم و به سرویس حرکت کردم و کارهای لازم رو انجام دادم
و رفتم تو آینه به خودم نگاه کردم سرم درد می کرد و بدنم کوفته بود پس تصمیم گرفتم برم حمام رفتم حمام
1 ساعت بعد
از حمام اومدم بیرون و ساعت 11 بود
جیمین ویو
از خواب بلند شدم و حمام رفتم و یه دوش 10 مینی گرفتم و اومدم بیرون ساعت 11 بود رفتم پایین و دیدم هانا نیست پس رفتم تو اتاقش در زدم ولی کسی جواب نداد پس درو باز کردم که یهو دیدم هانا که با یه حوله تنپوش که بند اون حوله رو باز کرده و قسمت جلوی بدنش کاملاً معلومه و داره حوله رو در میاره دو به رو شدم همینطوری داشتم نگاهش می کردم که با جیغش به خودم اومدم
_ااااااااا(داد)
تو چرا لختی
+برو گمشو بیرون
جونننن چقدر سفید بود
اهم جیمین به خودت بیا آروم باش
(من چقدر کثیفم آخه 🤣)
10 مین بعد از اتاق خارج شد وقتی صورتشو دیدم سرش پایین بود و داشت به پایین نگاه می کرد آروم سرشو اورد بالا که لپاش از خجالت قرمز شده بودن و این باعث شد صورتش خیلی قشنگ بشه رفت و یه گوسه نشست و شروع به خووردن صبحانه کرد بعد از صبحانه به اجوما کمک کرد تا میز رو جمع کنه و منم لباسم رو پوشیدم و به سمت شرکت حرکت کردم
8 تا لایک
8 کامنت
اول از همه اگه جونگکوک رو دوست داری لایک کن
و بعد یک کامنت که بهم انرژی بده
بعدش میتونی بخونی
_آهههه بیخیال مغزم نمیکشه
+خوب جه کاریه به بابات بگو اشتباه فکر میکنه یا یه کاری کن
بزار منو دوستام بریم اینطوری میتونی تظاهر کنی که منو تو باهم کات کردی و.......
_ آهایییی وایسا انقدر تند نرو پیاده شو باهم بریم ببین تو اگه از جنازمم بگذری من نمیزارم که تو از اینجا بری
حتی نمیزارم دو قدم از اینجا دور شی مگر اینکه باهام ازدواج کنی و....
+یا دیقا ببند نظرت در رابطه با گرینه اول چیه؟
@به نظرم پزشنهاد اول خوب بود
_پیشنهاد اول چی بود؟
+این بودکه تظاهر کنیگ که منو تو باهم کات کردیم
_شما دوتا میخواین بگین پدر من خره
(دور از جونننننننن)
@+نهههههههه
_میخواین بگین به پدرم دروغ بگم
@جیمین این اسمش دروغ نیست تو واقعاً هانا رو دوست نداری
پس دروغ حساب نمیشه
_فکر میکنم بهش الانم برین بخوابین
♕فردای آن روز♕
از خواب بیدار شدم و به سرویس حرکت کردم و کارهای لازم رو انجام دادم
و رفتم تو آینه به خودم نگاه کردم سرم درد می کرد و بدنم کوفته بود پس تصمیم گرفتم برم حمام رفتم حمام
1 ساعت بعد
از حمام اومدم بیرون و ساعت 11 بود
جیمین ویو
از خواب بلند شدم و حمام رفتم و یه دوش 10 مینی گرفتم و اومدم بیرون ساعت 11 بود رفتم پایین و دیدم هانا نیست پس رفتم تو اتاقش در زدم ولی کسی جواب نداد پس درو باز کردم که یهو دیدم هانا که با یه حوله تنپوش که بند اون حوله رو باز کرده و قسمت جلوی بدنش کاملاً معلومه و داره حوله رو در میاره دو به رو شدم همینطوری داشتم نگاهش می کردم که با جیغش به خودم اومدم
_ااااااااا(داد)
تو چرا لختی
+برو گمشو بیرون
جونننن چقدر سفید بود
اهم جیمین به خودت بیا آروم باش
(من چقدر کثیفم آخه 🤣)
10 مین بعد از اتاق خارج شد وقتی صورتشو دیدم سرش پایین بود و داشت به پایین نگاه می کرد آروم سرشو اورد بالا که لپاش از خجالت قرمز شده بودن و این باعث شد صورتش خیلی قشنگ بشه رفت و یه گوسه نشست و شروع به خووردن صبحانه کرد بعد از صبحانه به اجوما کمک کرد تا میز رو جمع کنه و منم لباسم رو پوشیدم و به سمت شرکت حرکت کردم
8 تا لایک
8 کامنت
- ۵.۵k
- ۲۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط