عاشقی جرم قشنگیست

"درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد"
بنویسی که خدا پشت و پناهش باشد

برود، بغض کنی،خرد شوی، دم نزنی
که دلت تشنه ی یک لحظه نگاهش باشد

منطقی نیست که بختِ منِ دلبسته ی او
به پریشانی موهای سیاهش باشد

"عاشقی جرمِ قشنگی است" که جز رسوایی
دلِ پُر درد، مجازاتِ گناهش باشد

ملحدی زنده به گورم که شبِ اولِ قبر
سنگِ بی رحمِ لحد بر سر راهش باشد

عشق یعنی که دلِ تنگِ تو در هر صورت
باز هم در طلبِ نازِ نگاهش باشد
دیدگاه ها (۴)

رنگ تو هستم خوب میدانی

لبخندت را باور کنم یا چشمهای آبانی ات

دق می دهی آخر مرا با دلبری هایت

مثلا چای بریزد دلِمان غَنج رَوَدمثلا خَنده کُند، چای وِلش کُ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط