مالکیت خونین p
مالکیت خونین p2
نرا: "تو دیگه بازندهای. حالا مال منی."
شیزوکو نفسنفس میزنه، ولی لبخندش محو نمیشه. انگار از این هیجان خوشش اومده.
نرا، بدون اینکه توضیحی بده، شیزوکو رو بلند میکنه و میدزده. ماشینش توی یه کوچهی تاریک پارکه، شیزوکو رو میندازه توی صندلی عقب و بدون هیچ حرفی راه میافته. مقصد؟ یه مخفیگاه، جایی که فقط خودش میدونه.
صدای ناله و فریاد کسایی که توی درگیری زخمی شدن، توی کوچههای تاریک شهر پخش شده. نرا بیرحمانه همهی سد راهش رو کنار زده، اما یه چیز براش واضح بود: شیزوکو با بقیه فرق داره. اون تنها کسیه که تونست چند دقیقهی درست و حسابی جلوی نرا دووم بیاره.
شیزوکو روی زمین افتاده، گوشهی لبش پاره شده، ولی همچنان با یه لبخند محو به نرا نگاه میکنه. اونم مثل نرا از جنگیدن لذت میبره، اما این بار، خودش بازندهست.
نرا، بدون هیچ حرفی، موهای شیزوکو رو توی مشت میگیره و اونو مجبور میکنه بلند شه.
شیزوکو نفسنفس میزنه، ولی توی چشماش هنوز شعلهی هیجان هست.
شیزوکو: "خب، حالا چی؟ میخوای منو بکشی؟"
نرا با یه لبخند سرد: "نه. تو فقط یه جنگجو نیستی، تو یه جایزهای. کسی که باید مال قویترین باشه."
قبل از اینکه شیزوکو فرصت واکنش داشته باشه، نرا بازوشو محکم میگیره و با خودش میبره. قدمهاش محکم و بیرحمانهست. . هرکی جلوش بیاد، یا از ترس کنار میکشه یا سرنوشت بقیهی باند رو پیدا میکنه.
به یه ساختمان نیمهخراب میرسن، یه مخفیگاه دورافتاده که نرا ازش برای استراحت و نقشهچینی استفاده میکنه. نرا، شیزوکو رو داخل پرت میکنه و در رو پشت سرشون قفل میکنه.
نرا: "اینجا دیگه کسی نیست که بهت کمک کنه. ببینم، واقعاً چقدر جنگیدن رو دوست داری؟"
شیزوکو به محض اینکه نرا در رو قفل میکنه، از جا میپره. هنوز نفسش منظم نشده، اما مغزش با سرعت کار میکنه. اون هیچوقت از کسی دستور نگرفته، هیچوقت تسلیم نشده. نرا ممکنه قویتر باشه، اما این به این معنی نیست که شیزوکو راحت میبازه.
شیزوکو، بدون لحظهای تردید، به سمت در حمله میکنه. دستگیره رو میچرخونه، اما قفل محکمه. فوری عقب میکشه و اطراف رو بررسی میکنه، یه راه فرار، یه پنجره، هرچیزی که بتونه کمکش کنه.
نرا با یه نگاه خونسرد، دست به سینه، بهش خیره شده. یه پوزخند کمرنگ گوشهی لبش هست. انگار از این تقلای شیزوکو لذت میبره.
نرا: "فایدهای نداره. فکر کردی اینقدر راحت میذارم فرار کنی؟"
شیزوکو به جای جواب دادن، ناگهان به سمت نرا حمله میکنه. حرکتش سریع و بیرحمانهست. مشتهاش رو پرقدرت به سمتش پرتاب میکنه، اما نرا با مهارت جاخالی میده. اون منتظر این لحظه بوده.
میدونم شیزوکو یکم خشن شد ولی توی باند لینجوریه . اون هنوزم همون اخلاقیات همیشگیشو داره
پارت بلدو نمیدونم کی بزارم
نرا: "تو دیگه بازندهای. حالا مال منی."
شیزوکو نفسنفس میزنه، ولی لبخندش محو نمیشه. انگار از این هیجان خوشش اومده.
نرا، بدون اینکه توضیحی بده، شیزوکو رو بلند میکنه و میدزده. ماشینش توی یه کوچهی تاریک پارکه، شیزوکو رو میندازه توی صندلی عقب و بدون هیچ حرفی راه میافته. مقصد؟ یه مخفیگاه، جایی که فقط خودش میدونه.
صدای ناله و فریاد کسایی که توی درگیری زخمی شدن، توی کوچههای تاریک شهر پخش شده. نرا بیرحمانه همهی سد راهش رو کنار زده، اما یه چیز براش واضح بود: شیزوکو با بقیه فرق داره. اون تنها کسیه که تونست چند دقیقهی درست و حسابی جلوی نرا دووم بیاره.
شیزوکو روی زمین افتاده، گوشهی لبش پاره شده، ولی همچنان با یه لبخند محو به نرا نگاه میکنه. اونم مثل نرا از جنگیدن لذت میبره، اما این بار، خودش بازندهست.
نرا، بدون هیچ حرفی، موهای شیزوکو رو توی مشت میگیره و اونو مجبور میکنه بلند شه.
شیزوکو نفسنفس میزنه، ولی توی چشماش هنوز شعلهی هیجان هست.
شیزوکو: "خب، حالا چی؟ میخوای منو بکشی؟"
نرا با یه لبخند سرد: "نه. تو فقط یه جنگجو نیستی، تو یه جایزهای. کسی که باید مال قویترین باشه."
قبل از اینکه شیزوکو فرصت واکنش داشته باشه، نرا بازوشو محکم میگیره و با خودش میبره. قدمهاش محکم و بیرحمانهست. . هرکی جلوش بیاد، یا از ترس کنار میکشه یا سرنوشت بقیهی باند رو پیدا میکنه.
به یه ساختمان نیمهخراب میرسن، یه مخفیگاه دورافتاده که نرا ازش برای استراحت و نقشهچینی استفاده میکنه. نرا، شیزوکو رو داخل پرت میکنه و در رو پشت سرشون قفل میکنه.
نرا: "اینجا دیگه کسی نیست که بهت کمک کنه. ببینم، واقعاً چقدر جنگیدن رو دوست داری؟"
شیزوکو به محض اینکه نرا در رو قفل میکنه، از جا میپره. هنوز نفسش منظم نشده، اما مغزش با سرعت کار میکنه. اون هیچوقت از کسی دستور نگرفته، هیچوقت تسلیم نشده. نرا ممکنه قویتر باشه، اما این به این معنی نیست که شیزوکو راحت میبازه.
شیزوکو، بدون لحظهای تردید، به سمت در حمله میکنه. دستگیره رو میچرخونه، اما قفل محکمه. فوری عقب میکشه و اطراف رو بررسی میکنه، یه راه فرار، یه پنجره، هرچیزی که بتونه کمکش کنه.
نرا با یه نگاه خونسرد، دست به سینه، بهش خیره شده. یه پوزخند کمرنگ گوشهی لبش هست. انگار از این تقلای شیزوکو لذت میبره.
نرا: "فایدهای نداره. فکر کردی اینقدر راحت میذارم فرار کنی؟"
شیزوکو به جای جواب دادن، ناگهان به سمت نرا حمله میکنه. حرکتش سریع و بیرحمانهست. مشتهاش رو پرقدرت به سمتش پرتاب میکنه، اما نرا با مهارت جاخالی میده. اون منتظر این لحظه بوده.
میدونم شیزوکو یکم خشن شد ولی توی باند لینجوریه . اون هنوزم همون اخلاقیات همیشگیشو داره
پارت بلدو نمیدونم کی بزارم
- ۱.۴k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط