فیکیونگی

فیک‌یونگی
part(1)(5)
سوهوـ یونا کجاس پس؟
ات ـ فک کنم باهام قهره😔
سوهوـ برای چی؟😶
ات ـ نمیدونم
(یونا اومد ولی ب ات محل نداد)
ات ـ یونا چیزی شده؟
یوناـ....بیا بریم بیرون میگم*سرد*
ــــــــــ‌رفتن بیرون از کلاس‌ـــــــــــ
یوناـ ببین هر.زه خانوم...من ن از تو خوشم میاد..ن اخلاقت...فقد بخلطر اینکه با ته دوستی باهات دوستم
ات ـ چی...چی..میگی....یعنی چی؟
یوناـ همین ک شنیدی...ببینم دوروبر تهیونگ میپلکی زنده بودنوو تضمین نمیکنم فعمیدی؟
ات‌ویو
یونا چی میگفت...این خودش نبود...دارم خاب میبینم درسته؟؟
یوناـ خدافس...او راستی ب کسی چیزی نمیگی...وگرنه ب کوک همچیو میگم
ات ـ....
اشکام بی اختیار روی صورتم میریخت...دوباره نفسم بالا نیومد...
ات ـ ق...قرص...اامم
یوناـ اخیی جوجه رنگیمون داره میمیره*خنده‌ی تمسخرآمیز*خر دیگه من میرم...امیدوارم همینجا بمیری هر..زه!
یونگی‌ویو(یونگی مری مییی🤣)
تو کلاس نشسته بودم...ات و دوستش اسمش چیبود...نایون؟اهاا یونا..نگرانشون شدمو رفتم ببینم کجان
دیدم...
ـــــــــــــــــ
خوماری😃💔
قصد دارم چند فصلی بشه
عرررر خیلی ذوق دارممم😂🤧
دیدگاه ها (۳)

فیک‌یونگیpart①⑥دیدم ات پتش زمینه...کسیم اونجا نبودنمیدونم چر...

فیک‌یونگیpart①⑦ــــــ²⁰مین‌بعد‌ـــــــــاهاااا...میتونم برم ...

فیک‌یونگیpart(1)(4)یوناویوچرا تهیونگ با اینکه میدونه دوسش دا...

اهم یادم رف عکس لباسارو بزارما:لباس ات۲:لباس ته۳:لباس یونگی۴...

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

رمان سوکوکو _ پارت 16

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط