نبودنت را صرف کردم
🍂 نبودنت را صرف کردم...
نبودی نبودی نبودی
نبودنت را زمان دادم
روز شد سال...
هفته شد سال...
ماه شد سال...
نبودنت را رنگ دادم...
اتاقم آبی شد...
زمینم آبی شد...
آسمان آبی ماند...
نبودنت درد شد و درمان،
درد شد و درد،
درمان شد و درد ماند،
نبودنت هنوز هست،
جایی پٌشت ذهنِ خسته ای که مینویسد از رنگِ زننده ی جای خالیت...🍂 داغ همیـشـه
به خاڪ سپـردن یڪ عزیـز نیسـت
گاهـی دفـنِ یڪ آرزوسـت در دل...
مثل داشتن ڪسی ڪه،
بنـا را بـر نداشتنـت
گـذاشتـه اسـت..😔 ☝ ️
نبودی نبودی نبودی
نبودنت را زمان دادم
روز شد سال...
هفته شد سال...
ماه شد سال...
نبودنت را رنگ دادم...
اتاقم آبی شد...
زمینم آبی شد...
آسمان آبی ماند...
نبودنت درد شد و درمان،
درد شد و درد،
درمان شد و درد ماند،
نبودنت هنوز هست،
جایی پٌشت ذهنِ خسته ای که مینویسد از رنگِ زننده ی جای خالیت...🍂 داغ همیـشـه
به خاڪ سپـردن یڪ عزیـز نیسـت
گاهـی دفـنِ یڪ آرزوسـت در دل...
مثل داشتن ڪسی ڪه،
بنـا را بـر نداشتنـت
گـذاشتـه اسـت..😔 ☝ ️
- ۸۹۸
- ۳۰ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط