دل دیوانهام با دیدن بیگانه میلرزد

دل دیوانه‌ام با دیدن بیگانه می‌لرزد
چه با بیگانه می‌گویی؟ دل دیوانه می‌لرزد

توان گریه‌ی آرام در ابر بهاری نیست
اگر از های های گریه‌هایم شانه می‌لرزد

برای دیدنم ای کاش در قلب تو شوقی بود
که حتی شمع هم با دیدن پروانه می‌لرزد

فرو می‌ریزد ایمان مرا موی پریشانی
که گاهی با نسیم کوچکی ویرانه می‌لرزد

تو را می‌بیند و در دست زاهد رشته‌ی تسبیح
تو را می‌بینم و در دست من پیمانه می‌لرزد

#سجاد_سامانی
دیدگاه ها (۵)

«من معلّم هستم» هرشب از آینه ها می‌پرسم :به کدامین شیوه ؟وسع...

خدایا !شکر بخاطر اینکه بار دیگربمن طلوع خورشیدرا هدیه دادیقو...

نخستین روز ماه مه روزجهانی کار و کارگر نام دارد.در سال 1889 ...

چرا برای کسب عشق والا و رسیدن به کمال عاشقی رسیدن؛ باید تنها...

مرگ

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط