گاهی میخندید و گاه در چنان غمی فرو میرفت که انگار سنگی

گاهی می‌خندید، و گاه در چنان غمی فرو می‌رفت که انگار سنگین‌ترین غم جهان را بر شانه‌اش حمل می‌کند.
دیدگاه ها (۰)

کاش یسری از آدم‌ها بفهمن دلیل کم حرف بودنمون، ارتباط نداشتن ...

دارم متلاشی می‌شوم و این یک داستان نیست خسته ام از صبوری بیش...

گوجو ساتورو

بچه ها ربات زدم عکس میخواید بیاید پیوی براتون عکسی که میخوای...

گاهی سنگین ترین بازی که انسان حمل می‌کنه.فکر های تو سرش...

زندگی باید کردگاه با یک گل سرخگاه با یک دل تنگگاه با سوسوی ا...

فراق، گاهی چنان بردل سنگینی می کند که هیچ لحظه ای بدون حضور ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط