و ما همچنان

و ما همچنان
دوره می‌کنیم
شب را و روز را
هنوز را…

#احمد_شاملو
‌۲۹ بهمنِ ۱۳۴۵
دیدگاه ها (۱)

تو آن جُرعه‌ی آبیکه غلامانبه کبوتران می‌نوشاننداز آن پیش‌ترک...

هنگام بدرقه عشقپیراهنی چندان سپید به تن کنکه گویی برهنه ای#ن...

من ریشه‌های تو را دریافته‌ام،با لبانت برای همه لب‌ها سخن گفت...

با چشمانت تو مرا به الماس ستاره ها نیازی نیست با آسمان بگو#ا...

.چون قایق بی سرنشین در شب ابریدریاهای تاریک را به جانبِ غرقا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط