دنیا

#دنیا
رسیدیم بام..
لحظه ی وصف نشدنی
خ.ر ذوق شده بودم قشنگ.
بارون بهاری.با بوی نم خاک.با کلی قشنگی بام چه شود
پانیذ گف بیا بریم یه چی بخوریم
گشنش بود پدسگگ.
این همه قشنگی با دنیایی که همه بدبختیاشو رها کرد و یه آدم جدید شد تو بام
ب هیچی فک نکردم
تو این هوا یه چای دبش می‌چسبید
من چایی سفارش دادم و پانیذم هات چاکلت
#رضا
وقتی رسیدیم بام خواب از سرم پرید
ناسلامتی پاتوق همیشگیه منو مهراب خان بود
رفتیم دو تا قهوه سفارش دادیم
داشتم تو اون هوا قهوه امو میخوردم که یهووو....
ادامه دارد....
برای امروز پارت بعدی یا چی ؟؟
نظرتون راجع به رمان.....
دیدگاه ها (۱۰)

رمان عشق تلخ part 5 #رضا از صمیم قلبم عشقو احساس کردم روبرو...

part 6عشق تلخدنیا:حالم خیلی بهتر شد با پانیذ انقد خندیدیم دل...

part 3#رضامهراب خیلی اصرار داشت بریم بام.ولی من تازه از خواب...

#دنیاحالم از همه چی بهم میخورد...فقط میخواستم تنها باشم..حوص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط