پارت

پارت¹⁶

کوک ویو
ردی تختم نمیمه دراز کرده بود و لپ تاپم روی پام بود و داشتم فیلم میدیدم غرق در فیلم بودم که در اتاق زده شد.......چون کسی تو عمارت نبود مطمئنن ات بود.....بهش اجازه ورود دادم و اومد تو اتاق.....و گفت شام درست کرده.......برام سوال بود که با این وعضش غذا درست کرده اگر دخترا دیگه بودن خودشونو به حال بدی میزدن.....به ات گفتم بره پایین خودم میام
لپ تاپو از ردی پام ورداشتم و فیلم رو استپ کردم صفحشو بستم و گذاشتمش روی تخت از روی تخت بلند شدم و رفتم پایین
غذا رو دیدم آلفردو بود رفتم سمت میز و نشستم روی صندلی......غذا رو کشیدم و شروع کردم به خوردن نگاهم به ات افتاد که روی صندلی تو آشپزخونه نشسته

کوک:ات
ات:بله ارباب
کوک:یه بشقاب و چنگال بیار
ات: برای چی
کوک:تو بیار
ات:بله

ات بشقاب و چنگالو آورد و گداشت سر میز

کوک:بشین
ات:بله
کوک:مم حرفمو دوبار تکرار نمی‌کنیم
ات:چشم

کوک:بشقابو از ردی میز ورداشت و توش آلفردو رو ریخت و گذاشت جلو ات

ات:ولی ارباب من برده شمام و نمیتونم غذا کنار شما بخورم
کوک:وقتی اربابت میگه اشکالی نداره

پرش به بعد از غذا
_____________________________________
بچه این چند روز نبودم کاری برام پیش اومده بود ببخشید

like:¹²⁰
comment:¹²⁰
دیدگاه ها (۱۸۶)

پارت¹⁷پرش به بعد از غذاکوک:اومم ات خیلی خوشمزه بود ات:نوش جو...

پارت¹⁸که باصحنه خون مواجه شدم و سریع تلویزیون رو خاموش کردم ...

پارت¹⁴که اربابم همزمان وارد اتاق شد.....یه لحظه هول شدم و با...

پارت¹³کوک:بله [پدر کوک رو پ.ک نشون میدم]پ.ک:سلامت کجاسکوک:سل...

هنرمند کوچولوی من

پارت ۳۱ات: تو.... خیلی 😡😨جیمین: من چی 😡ات: هیچی.... ترس.... ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط