فیک فندق من

فیک فندق من🌰❣️
پارت۱۰
ویو هیونا
۲هفته بعد
کوک هق خیلی داخل این دوهفته هق باهام سرد شده چرا خب مگه هق چیکار کردم؟ تازه هق عجیبش اینجاست خیلی عوض شده؟ در زده شد خدمتکار رفت و درو باز کرد کوک بود یه نگاهی بم نکرد میخواستم برم سمتش که رفت طبقه بالا داخل اتاق کارش...
رفتم سمت اتاقش و در زدم
کوک:کیه
راستش کمی ترسیدم اما به رو خودم نیاوردم
هیونا:م..منم
دره اتاقم باز کردم دیدمش داشت یه پروندرو چک میکرد
هیونا:کوک...چیزه م..میگم تو چ..چرا این روزا با من سرد..ر..رفتار میک..نی؟
با آخرین حرفم پرونده رو زمین گذاشت نیم نگاهی از سر تا پایین نگاه کرد چرا اینجوری نگاه میکنه؟
کوک:اوم بیبی گرل ببخشید کار زیادی داشتم خب چیزی شده بیبی از ددیش چیزی میخواد هومم(بم و عصبی)
چرا اینجوری رفتار می‌کنه یعنی چی یکدفعه اومد بلندم کرد همینطور دست پا میزدم بردم داخل اتاقش و درو قفل کرد و...
.
.
.
ها چته خیلی محو خواندن بودید درسته ؟خب دیگه بسته می‌خوام بخوام امروز امتحان عربی داشتمه‌ ساعت۶ میزارمش اوک؟دیگه نگی بعدی یا که میام همین بعدی یو میکن////آره همون کارو بات میکنم😬
دیدگاه ها (۶)

آسمانه گایز پارت ۱۱بیاسن کامنت:))

فیک فندق من🌰❣️پارت12ویو کوکیه امروزی رو به جونگ سوک سپرده بو...

فیک فندق من🌰❣️پارت9ویو هیونااز خجالت نمی‌تونستم حرف بزنم کوک...

فیک فندق من🌰❣️part8ویو کوکخوابید...آنقدر گریه کرد که خوابید....

ارمان عشق و نفرت پارت 5صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پ...

هرزه ی حکومتی پارت ۲که کوک بلند شد و.... رفت سمت ا/ت ونشست ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط