مرحوم کافی نقل می کند شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای

مرحوم کافی نقل می کند؛ شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه میخواهد. گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. میخواست کمکش کنم. در حین پایین آمدن فقط در ذهن خودم گفتم با خودت چکار کردی؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک.همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیم.
همانشب حضرت حجه بن الحسن عج را خواب دیدم. فرمود: شیخ احمد حالا دیگه غر میزنی.اگه ناراحتی حواله کنیم مردم برن سمت کسی دیگه؟
آنجا بود که فهمیدم که خداوند و امام زمان چه عنایتی به من دارند.

وقتی از خدا توفیق کارخیر خواسته باشی، هرجا که باشی گره ای باز میکنی..ولو به جواب دادن سوال رهگذری..اصلا روزیت میشود. خودت میفهمی که از آنهمه آدم چرا تو انتخاب شده ای..
خدایا عاقبت بخیری و توفیق کارخیر بما بده
دیدگاه ها (۳)

این متن بینهایت زیباستببخش خودت را برایِ تمامِ راه های نرفته...

آثار دائم الوضو بودن:وضو گرفتن کمتر از ۲ دقیقه طول میکشد! ام...

شما ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﯽﮐﻪ ﺗﻮ خیابون ﻣﻨﻮ ﭼﭗ ﭼﭗ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ!ﺑﺒﯿﻦ ﻋﺰﯾﺰ...

تا الان دقت کردی گنبد و گلدسته های امام حسین(ع) و حضرت اباال...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط