دلبر مغرور من

˼‌ دلبر مغرور من ˹

#پارت2
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️...

کارت دعوت رو باز کردم با دیدن اسم عروس و داماد قلبم تیری کشید سیاوش و رها ..
بغض گلومو گرفت حس کردم چشمام سیاهی میره با کمک دیوار کنار در خونه نشستم باورش برام غیر ممکن بود نمی‌فهمیدم چرا، نامه ایی که با دست خط خود سیاوش نوشته شده بود رو باز کردم
سلام صنم من ...
شاید این آخرین باری باشه که میتونم تورو مال خودم بدونم حالم خوب نیست و نمیتونم برات توضیح بدم که دلیل این کارم چیه چرا یهویی و بدون توضیح میخاستم امروز بیام و رو در رو بهت بگم اما طاقت دیدن مروارید های خوشگلت که از چشمت فرو بریزه رو نداشتم منتظرم نمون برو‌ پی زندگیت شاید یه روزی تونستیم همو فراموش کنیم اما هیچ روزی نمیتونیم مال هم باشیم صنم من ...
دوست دارت سیاوش
هنگ بودم حس میکردم همش یه شوخیه اما نمیتونستم هضمش کنم اشکام دونه دونه روی نامه توی دستم میوفتاد و خیسش میکرد کم کم هوا داشت تاریک میشد اما من هنوز همونجا نشسته بودم گوشیمو از توی کیفم دراوردم یه پیام از سیاوش داشتم منتظر بودم که پیام داده باشه همچی یه شوخیه اما اون پیام جز یه دوست دارم تلخ و خداحافظی چیزی نبود نمیفهمیدم شمارشو گرفتم اما رد تماس میداد داشتم دیونه میشدم پسری که 3 سال تمام عاشقش بودم پسری که همه جونم بود پسری که شوهر خودم میدونستمش ولم کرده بود اونم به بدترین شکل ممکن به زور و زحمت بلند شدم و رفتم داخل خونه بدون توجه به حرفای مامانم رفتم توی اتاقم و در رو بستم حالم خراب بود چشام هر لحظه اماده باریدن بودن نفسم بالا نمیومد دلم میخاس یه گوشه یه جایی یه کناری تنها بودم تا داد میکشیدم گریه میکردم بدون این که نیاز باشه حالمو توضیح بدم و بگم چرا به این روز افتادم
دیدگاه ها (۴)

˼‌ دلبر مغرور من ˹#پارت3...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....

˼‌ دلبر مغرور من ˹#پارت4...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....

˼‌ دلبر مغرور من ˹#پارت1...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....

سلام بچه ها

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط