اعتمادم را گرفتهاند رفیق

اعتمادم را گرفته‌اند رفیق
می‌ترسم حتی از حالم برایت بگویم
باور می‌کنی؟
یک روزی یک جایی،دلت اهلیِ آدمی می‌شود
و
از پنهانی‌ترین قسمت‌های احساس و زندگی‌ات برایش حرف می‌زنی
حرف می‌زنی و تسکین پیدا می‌کنی
حرف می‌زنی و آرام می‌شوی
حرف می‌زنی و از رسوا شدن نمی‌ترسی
قبول کن دردناک است ببینی همان آدم،جایی اهلیِ کسی شده و نه فقط خودش،که از ریزترین جزئیات وجود تو برایش حرف زده
اعتماد ما را کشتند رفیق
می‌پرسی خوبم؟
-خوبم،همه چیز خوب است
غیر از این..
حرفی برای گفتن نیست،انگیزه‌ و دلیلی برای آرام شدن نیست..
من مدت‌هاست که دیگر حرفی برای گفتن ندارم
با هیچکس..!🙂
دیدگاه ها (۱)

آیا اگر تنهایی را هم بیش از اندازهدوست داشته باشیم،روزی مارا...

کجا به گرمی آغوش او بود خورشید؟! :)))

اهوم :)

(:

می دونی چرا خدا رفیق ترینه؟چون هر جا صداش بزنی یا حتی بهش فک...

اصلا نمی خوام بی عرضگی این جماعت رو توجیه کنم !!!اما ملت این...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۲۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط