نیمی شبی من خواهم رفت از دنیائی که
نیمی شبی من خواهم رفت از دنیائی که
مال من نیست،
از زمینی که بیهوده مرا بدان بسته اند.
و تو آنگاه خواهی دانست خون سبز من !
خواهی دانست که جای چیزی در وجود تو خالیست
و تو آنگاه خواهی دانست پرندهٔ کوچک
قفس خالی و منتظر من!
خواهی دانست که تنها مانده ای با روح
خودت و بی کسیت را دردناکتر خواهی
چشید زیر دندان غمت !
غمی که من می برم
غمی که من می کشم....!
مال من نیست،
از زمینی که بیهوده مرا بدان بسته اند.
و تو آنگاه خواهی دانست خون سبز من !
خواهی دانست که جای چیزی در وجود تو خالیست
و تو آنگاه خواهی دانست پرندهٔ کوچک
قفس خالی و منتظر من!
خواهی دانست که تنها مانده ای با روح
خودت و بی کسیت را دردناکتر خواهی
چشید زیر دندان غمت !
غمی که من می برم
غمی که من می کشم....!
- ۱.۱k
- ۱۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط