خدمتکار من (پارت آخر ۹)

_ منم شما رو دوست دارم

_ هروقت شما رو میدیدم تپش قلب میگرفتم


پرش زمانی به ۵ سال بعد

_ میییلاد لنننننااااااااا اِمااااااا
کجایین؟؟؟؟؟

# چیکارشون داری؟؟

_ غذا شونو نخوردن

# من بهشون دادم

_ چییییی؟؟؟؟؟؟

# پوزخند








من کیریستا در عمارتی زندگی میکنم ملکه نشدم ادوارد هم پادشاه نشد

ولی من صاحب ۲ تا دختر و ۱ پسر شدم

لنا اِما و میلاد

زندگی ما عین زندگی های دیگه پایان خوشی
داشت با اینکه به پادشاهی نرسیدیم
ولی عشق در وجود ما پادشاه شد
دیدگاه ها (۱)

فیک مافیای من (درمورد)

فیک مافیا ی من

خدمتکار من

خدمتکار من (پارت ۸)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط