ALove in the sunset

پارت یازدهم

*پایان فلش بک*

به سمتش رفتم خودمو تو بغلش جا دادم دستامو دور کمرش حلقه کردم بعد چند مین پاها و دستاشو دورم حلقه کرد وای نکنه بیدارش کردم نگاهی به صورتش انداختم نه تو خواب هفت پادشاه. سرمو تو گردنش فرو کردم رایحه اش بوی بهشت میده. یروز تورو مال خودم میکنم اصنم برام مهم نیس الفایی.
.
.
.
ویو جیسونگ

*تق تق *

ای کیه این وقت صبح درو باز کردم

! سلاممم شاهزاده صبح بخیر

دخترک تعظيم کوتاهی کرد  بعد لبخند دندون نمایی زد

+ع. عاا سلام مینااا صبح توعم بخیر

! ببخشید بیدارتون  کردم

+عا نه مشکلی نیست

! مزاحمم

+نه نه اصلا میخوای داخل

! اشکالی نداره

+اوه نه بیا داخل 

دخترک با قدم های شمرده وارد اتاق شد

+با من کاری داشتی

! اوهوم

مینا با کمی خجالت و مکث بلاخره لب باز کرد

! داداش مینهو خوابیده پرستارم هم امروز غروب میاد.. میشه باهم بازی کنیم
جیسونگ لبخند گرمی زد گفت

+ البتههه چرا که نه فقط قبلش لازم نیست انقد رسمی صحبت کنی

! پس میتونم داداش هانجی صدات کنم(ذوق)

+هه هه نائو بهت یاد داده اینطوری صدام کنی

! عام راستش آره

+ح..

تق تق

ویو هان
در و که باز کردم با قیافه نگران مینهو مواجه شدم

$می.. مینا رو ندیدی.. تو اتاقش نیس (نفس نفس زدن)
+اوه ایناهاش پیش منه

در و باز تر کردم تا بتونه مینا رو ببینه
دیدگاه ها (۴)

ALove in the sunset

Police and love

Police and love

...

ALove in the sunset

ALove in the sunset

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط