درد سر بین گذر چند نفر یک مادر

درد سر، بین گذر، چند نفر، یک مادر...

شده هر قافیه ام یک غزل درد آور

ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری

امنیت نیست ، از این کوچه سریع تر بگذر

دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد:

دوش می آمد و رخساره... نگویم بهتر!

من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم

نا خودآگاه به یاد تو می افتم؛ مادر

چه شده؟! قافیه ها باز به جوش آمده اند:

دم در، فضّه خبر! مادر و در، محسن پر...
دیدگاه ها (۳)

موندی به پام اما نمی دونی پایِ من از این قصه بیرونه #مرضیه_ف...

ظاهرا آروممولی دردم کم نیسکوهی ام اینروزاکه دیگه محکم نیس#عا...

زیر باران دوشنبه بعد از ظهراتفاقی مقابلم رخ دادوسط کوچه ناگه...

هر که با زهراست احساس سخاوت می کند« مور این وادی سلیمان را ض...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط