دوپارتی

#دوپارتی

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ویو ا.ت
بیدار شدم دیدم جونگ کوک خوابه پس آروم دستاشو از دورم باز کردم و رفتم wc وقتی اومدم نگاهم به پنجره افتاد و دیدم که داره بارون میاد و دیدم کوک که خوابه پس چه موقعیت خوبی که برم زیر بارون خب میدونید کوک هیچوقت اجازه نمی‌داد برم زیر بارون حالا بیخیال ای حرفا رفتم یه بافت سفید پوشیدم یه شلوار کارگوی مشکی هم پوشیدم کاپشنمم پوشیدم و از پله ها رفتم پایین که اجوما جلوم رو گرفت...

اجوما:دختر کجا میخوای بری؟
ا.ت:میخوام برن زیر بارون قدم بزنم
اجوما:ولی دخت....
ا.ت:اجوما مواظب خودم هستم

و بلاخره اجوما رو راضی کردم و رفتم تو حیات و تا خواستم درو باز کنم یکی از بادیگاردا گفت...

بادیگارد:خانم نمیتونم اجازه بدم برید بیرون
ا.ت:چرا؟
بادیگارد:چون ارباب نمیزاره
ا.ت:برو کنار میخوام برم(داد)
بادیگارد:متاسفم خانم ولی نمیتونم
ا.ت:برو کنار(عربده)

و همین عربده کافی بود تا جونگ کوک بیدار شه

ویو کوک

تو خواب نازم بودم که شنیدم صدای داد ا.ت اومد زودی یه کاپشن پوشیدم و رفتم‌ پایین

کوک:اینجا چه خبره(سرد)

ویو ا.ت

داشتم با اون گوریل دعوا میکردم که صدای کوک از پشت سرم اومد

ا‌.ت:ج....ج....جونگ....ک...کوک

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۳)

#دوپارتی○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●_برو سرکارت(سر...

گپ تو سروش جوین میشین؟۷ بک میدم اگه خواستید متقابل هم میام h...

نہ تو آنے ڪه همانے نہ من آنم ڪه تو دانے...تا دیده ام فروغی ر...

#ابدی

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

ویو ا/تبا آلارم کوفتی از خواب بیدار شدم رفتمwsکار های لازم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط