اعتماد به خدا از حرف تا عمل

✅ اعتماد به خدا از حرف تا عمل

✍ کوهنوردی که خیلی به توانائی های خود اطمینان داشت قصد بالا رفتن از کوهی را کرد و به تنهایی به کوه زد .

تقریباً نزدیک قله کوه بود که همراه با تاریکی هوا، مه غلیظی هم کوهستان را فرا گرفت . در این هنگام ناگهان از روی سنگی لغزید و سقوط کرد.

کوهنورد که مرگ را جلوی چشمانش می دید ، از صمیم قلب فریاد زد که : «خدایا کمکم کن!»

ناگهان طناب ایمنی دور کمرش پیچید و او بین زمین و آسمان ، معلق ماند . مه غلیظ بود و او جایی را نمی‌دید و هیچ کاری نمی توانست انجام دهد ؛ پس دوباره فریاد زد خدایا نجاتم بده!

صدایی از آسمان شنید که می‌گفت : «آیا تو ایمان داری که خدا می‌تواند نجاتت دهد ؟»

کوهنورد گفت : بله ، کاملاً

صدا گفت: در این صورت طناب را ببر!

کوهنورد فکری کرد و سپس ، طناب را محکم و دو دستی چسبید !

روز بعد ، هنگامی که یک گروه نجات برای کمک به کوهنورد سر رسیدند ، با منظره عجیبی رو به رو شدند :

آن ها کوهنورد را دیدند که از سرمای هوا یخ زده و طنابی که به دور کمرش بسته شده است را دو دستی و محکم چسبیده است در حالی که او با زمین فقط یک متر فاصله داشت !

https://t.me/AavaoNava
دیدگاه ها (۰)

✅ خارج از موضوع :ﺷﯿـﺮ ﻭ ﺭﻓﻘـﺎﺵ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ دور هم ﺧﻮﺵ می گذ...

✅ تلنگر :خود گنه کاریمو از دنیا شکایت می کنيم!غافل از خود ،د...

✅ پشتکار رمز موفقیت :✍ پیامبر خاتم که درود خدا بر او و خاندا...

✅ بزرگی سزاوار خداوند است✍ به سایز و اندازه ی خودمون تو این ...

چقدر این داستان زیبا و عبرت انگیزه👌🌺 مردی داشت در جنگل‌ قدم ...

چندپارتی☆p.2سرت به یک طرف پرت شد و چند ثانیه فقط زنگ گوش هات...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط