Love and hate عشق و نفرت
Love and hate { عـشـق و نـفـرت }
" part 16 "
ویو ا.ت : صبح ساعت ۶ گوشیم زنگ خورد برگشتم و دیدم جونگکوک کنارم خوابیده ، بوسه ای روی گونش زدم و بلند شدم ، امروز دیگه وقت برگشت از بوسان به سئول بود
ا.ت : جونگکوک ، عشقم بلند شوووو
جونگکوک : فقط ۵ دقیقه دیگههه ( جمله ی همه ی ماها ساعت ۶ صبح )
ا.ت : بدو دیر میشه هااااا
جونگکوک : باشه وایسا اول برم حموم
ا.ت : باشه
پرش زمانی داخل اتوبوس
یونجین : خب خب بچه ها ، دیگه وقت برگشته . جونگکوک و تهیونگ شما ها چرا توی این اتوبوسین؟؟؟
جونگکوک و تهیونگ : آخه...
یونجین : بدو بدو برین داخل اتوبوس خودتون
هانا و ا.ت : ای باباااا
همه بچه های داخل اتوبوس: 🤣🤣🤣🤣
پرش زمانی وقتی رسیدن سئول
هانا : ا.ت بیدار شووووو
ا.ت : د آخه گوزوووووو ( اینو به یکی از دوستام میگم🤣 )
پرش زمانی توی مدرسه
جونگکوک : به به خانم خانمااااااااا، چطورییی
ویو ا.ت : با دیدن جونگکوک خیلی خوشحال شدمممممم ( سریع پرید بغل جونگکوک )
جونگکوک : عشقم ، بیا عصری بریم بیرون
ا.ت : باشه ولی کجاااا
جونگکوک : .یجایی
پرش زمانی وقتی جونگکوک و ا.ت میخوان برن بیرون
ویو جونگکوک : لباسامو پوشیدم و یه عطر خوش بو زدم . ماشین رو روشن کردم و راه افتادم
ویو ا.ت : یه دوش ۲۰ دقیقه ای گرفتم و موهام حالت دار کردم و یه آرایش ملایمی انجام دادم . یه لباس خوشگل پوشیدم و عطر رو زدم . که جونگکوک زنگ زد
جونگکوک : سلام خوشگلمممم. بدو بیا پایین
ا.ت : اومدممممم ( با حالت ذوققق )
پرش زمانی وقتی رسیدن به جایی که جونگکوک گفته بود
ا.ت : اینجا کجاست؟؟
جونگکوک : اینجا....
سلام به دخترای خودممممم . چطورینننن
از اینکه نتونستم ۳ هفته واستون فعالیت کنم ببخشید . امتحان هام سخت و زیادن
بعد ز امتحانات قول میدم یه فیک خوشگل بزارممممم . اگه این یکی بده ببخشید . راستی ۹۰ تاییمون مبارکککک
شرط ها : ۱۵ لایک ، ۲۰ کامنت ، ۶ بازنشر
" part 16 "
ویو ا.ت : صبح ساعت ۶ گوشیم زنگ خورد برگشتم و دیدم جونگکوک کنارم خوابیده ، بوسه ای روی گونش زدم و بلند شدم ، امروز دیگه وقت برگشت از بوسان به سئول بود
ا.ت : جونگکوک ، عشقم بلند شوووو
جونگکوک : فقط ۵ دقیقه دیگههه ( جمله ی همه ی ماها ساعت ۶ صبح )
ا.ت : بدو دیر میشه هااااا
جونگکوک : باشه وایسا اول برم حموم
ا.ت : باشه
پرش زمانی داخل اتوبوس
یونجین : خب خب بچه ها ، دیگه وقت برگشته . جونگکوک و تهیونگ شما ها چرا توی این اتوبوسین؟؟؟
جونگکوک و تهیونگ : آخه...
یونجین : بدو بدو برین داخل اتوبوس خودتون
هانا و ا.ت : ای باباااا
همه بچه های داخل اتوبوس: 🤣🤣🤣🤣
پرش زمانی وقتی رسیدن سئول
هانا : ا.ت بیدار شووووو
ا.ت : د آخه گوزوووووو ( اینو به یکی از دوستام میگم🤣 )
پرش زمانی توی مدرسه
جونگکوک : به به خانم خانمااااااااا، چطورییی
ویو ا.ت : با دیدن جونگکوک خیلی خوشحال شدمممممم ( سریع پرید بغل جونگکوک )
جونگکوک : عشقم ، بیا عصری بریم بیرون
ا.ت : باشه ولی کجاااا
جونگکوک : .یجایی
پرش زمانی وقتی جونگکوک و ا.ت میخوان برن بیرون
ویو جونگکوک : لباسامو پوشیدم و یه عطر خوش بو زدم . ماشین رو روشن کردم و راه افتادم
ویو ا.ت : یه دوش ۲۰ دقیقه ای گرفتم و موهام حالت دار کردم و یه آرایش ملایمی انجام دادم . یه لباس خوشگل پوشیدم و عطر رو زدم . که جونگکوک زنگ زد
جونگکوک : سلام خوشگلمممم. بدو بیا پایین
ا.ت : اومدممممم ( با حالت ذوققق )
پرش زمانی وقتی رسیدن به جایی که جونگکوک گفته بود
ا.ت : اینجا کجاست؟؟
جونگکوک : اینجا....
سلام به دخترای خودممممم . چطورینننن
از اینکه نتونستم ۳ هفته واستون فعالیت کنم ببخشید . امتحان هام سخت و زیادن
بعد ز امتحانات قول میدم یه فیک خوشگل بزارممممم . اگه این یکی بده ببخشید . راستی ۹۰ تاییمون مبارکککک
شرط ها : ۱۵ لایک ، ۲۰ کامنت ، ۶ بازنشر
- ۵۶۶
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط