لحظه ها می ایستند
لحظه ها می ایستند
و من حبس میشوم در گذرِ این زمان
زندانیِ یک خیالِ دور
طنینِ صدای او که میخواند مرا به خود
و میبرد به خلسه خیال
به اَعماقِ یک خاطره
صدای پای عابری آشنا
که گذر میکند از درونِ پُر آشوبِ من
و این زیباترین مکثِ ثانیه هاست...
و من حبس میشوم در گذرِ این زمان
زندانیِ یک خیالِ دور
طنینِ صدای او که میخواند مرا به خود
و میبرد به خلسه خیال
به اَعماقِ یک خاطره
صدای پای عابری آشنا
که گذر میکند از درونِ پُر آشوبِ من
و این زیباترین مکثِ ثانیه هاست...
- ۳.۵k
- ۰۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط