سر به دیوار کدام خرابه گذاشتی

سر به دیوار کدام خرابه گذاشتی؟
عشق؟
آواری کاهگلی که با باران خودش را تقسیم کرده...
سیل...
غم...
نفرت...
عشق!
رفت و هنوز افسوسش را
پیرمرد دست فروش، تویِ بساطش به حراج گذاشته...
و
جیغ میکشد ؛

دل برای فروش...
عشق برای فروش...
من برایِ ....
و جسدهایی بدون قلب و هدفون در گوش..
سر به دیوار کدام ناکجا گذاشتی؟
به کدام پوچ فکر میکنی؟
من؟
تو؟
ما؟
تنهایی؟
مثل کسی که کلید خانه اش را جا گذاشته و باید شب را در خیابان پرسه بزند تا صبح... غمِ کدام غم را بخوریم؟
.
غم فروخته شدن،
به دست خودم....
چقدر ارزان خودمان را فروختیم..
دیدگاه ها (۱)

عاشقانه میگویند عاشقانه میخوانند! عاشقانه.....کدام عشق؟ خیاب...

‌ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻢﺩﻟﻢ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽﻃﻠﺒﺪﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﺳﻄﺮ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ...

احتمالا بیست و نه روز بودن اسفند ،حاصل لجاجت بچه ای بود که م...

ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ... ﺩﻝِ ﺷﻮﺧﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ....! ﺑﺎ ﺗ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط