عاشقانه های شهدا

#عاشقانه های شهدا
ابراهیم یہ روز بعد ازدواج...✨
همسرشو به همسفرے تو جاده جنگ فراخوند و...
مرضیه هم لبیک گفت و..✌ ️🏻
باهاش به پادگان شهید بهشتی اهواز رفت...😊
ابراهیم طے نامه ای برای مرضیه به فلسفه این کار اشاره کرد و چنین نوشت:

#با_همین_چادر_و_چفیه_شده_ای_همسفرم
#تو_فقط_باش_کنارم_شهادت_با_هم


"دلم میخواست که تو در کنارم باشے و😌
به خداوند تبارکـ و تعالی عرض میڪردم...
ای مولای من...!
من براے خدمت بہ تو...
#عیالم را هم به منطقه آوردم🙈
تا شاهد تلاش بیشتر من باشے
من جهادم را گسترش دادم...
جهاد با نفس
و جهاد با شرک کفر و الحاد!!

عشق و اُلفَت این دو لحظه ای کم نشد💞

ابراهیم تو نامه‌ای دیگه ای مینویسه:
"من آن گریہ تو را…😭
در آخرین دیدارمان…💕
در منزلمان…🏡
در روز جمعه فراموش نمیکنم😢 😔

نبین کہ من در ظاهر گریه نکردم اما...
در دل آݧ مقدار که توانستم اشڪ ریختم😭 😓
تا شاید تو ناراحت نشوے💕
مݧ تو را از ته قلب میخواهم و... ❤
تنها یـک دیدار با تو...💕
دنیایے تازه و دیگر به من میدهد!

و سرانجام...
اردیبهشت ماه سال۱۳۶۲...
طے حادثه رانندگی و حین مأموریت...
به ‌همراه #همسر_وفادارش...💕
به بارگاه کبریایے حضرت حق پر کشید💚 😞

#شهید_محمد_ابراهیم_موسی_پسندی🌺
#شهیده_مرضیه_عاملی🌺
#همسفر_بهشتی 💫
دیدگاه ها (۲)

ما را گرفته شیوه ی بــانــویــی شــمــاای من به فدای این همه...

لب بجنبانی همینجا خطبه خوان آورده امدوستی با شیخِ محضردار گا...

بندپوتین تورابستم خودم محکم ولیجان ندارد دست منبند کفن را وا...

تا نگاهم میکنی👀 دلم سریع "حمد و سوره" میخواند...😮 بیچاره می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط