پارت

پارت۲۳

چینیونگ و لوسی برای لیژان تله گزاشتن که یه طناب که تاکه بیاد بیوفته تواب لیژان اومد میخواست بره که افتادتواب وداشت غرق میشودکه وانگ اومدونجاتش داد

ژان اومد پیش لیژان داشت میگفت خواهر یکی برام قلدری کرده یهو لیژان با سر وضع بدی دید گفت چه اتفاقی افتاده
لیژان..
چی میخواستی بگی

ژان ..گفتم یکی برات قلدری کرده

لیژان ..خودمم خوب متوجه نشدم دیدم یهو تعادلم از دست دادم و افتادم تو آب

وانگ.. یکی برات تله گذاشته

ژان.. کار کی بوده تو چرا حواست به لیژان نبوده

وانگ .. از خدمتکارا پرسیدم متوجه شدم کار چینیونگ و لوسی بوده

ژان ..آخه چه دلیل داره با لیژان بد باشن

وانگ .. بخاطر حسودی بوده

ژان ..اون عوضیا دخلشون اومده

لیژان.. برای خودت دردسر درست نکن

ژان.. نگران نباش کاری میکنم تاوان کاری که کردنو پس بدن
دیدگاه ها (۰)

پارت ۲۳روز بعد همه به کلاس ها حضورداشتن همه یه معلم ها از جم...

پارت۲۴بعد دوتاشون رفتن پیش وانگ ییبو.وشوکای قرارگذاشتن ییبو....

پارت ۲۲شوکای.. نه فقط مثل تو خل چل نیستمژان .. فقط از اینجا ...

پارت۲۱ییبو..خودتو نزن به اون راه خودم میدونم که تو کشور مسخر...

p..86لیژان و دینگ یوشی متوجه خراب شدن هوا شدن باد بدی میوزی...

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

p81جنگ هنوز ادامه داشت در سلیب اتش خسارت های زیادی ب انها وا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط