عشق من

پارت : ۱

ویو ات * صبح زود بود . با صدای مامانم بیدار شدم که می‌گفت:( بیدار شو ، اولین روز مدرست دیر میشه ! )
ویو ات * باشه الان پامیشم .

پاشدم و به سمت دستشویی رفتم ، دست و صورتمو شستم و صبحونه خوردم و لباس فرمم رو پوشیدم و به سمت مدرسه راه افتادم .
توی راه دوستم شارلوت رو دیدم رفتم پیشش و گفتم
ویو ات * سلام شارلوت 💖

ویو شارلوت * سلام ات 💗

و همدیگه رو بغل کردیم
یک سال بود همدیگه رو ندیدیم و خیلی دلمون برای هم تنگ شده بود


بعد چند دقیقه که گذشت یک پسر خیلی خوشتیپ به سمتمون اومد
ویو ات * این پسر خوشتیپ دیگه کیه ؟

که دیدم شارلوت پرید بغلش و گفت ایشون دوست پسر بنده هستن .

ویو تهیونگ : سلام من تهیونگ هستم ، خوشبختم
ویو ات * سلام منم ات هستم ، خوشبختم

بعد من و شارلوت و تهیونگ به سمت تابلو ی اعلانات رفتیم تا ببینیم توی کدوم کلاسیم
اسم هامون رو پیدا کردیم .
هر سه تامون همکلاسی بودیم
به سمت کلاس حرکت کردیم
وقتی به کلاس رسیدیم یک پسر خوشتیپ دیدم که داشت وارد کلاس میشد
ما وارد کلاس شدیم و من با چشمام دنبال پسر خوشتیپه بودم
دیدم تهیونگ به سمت پسره رفت و سلام کرد .
منم که فضول در گوش تهیونگ گفتم
ویو ات * این پسر خوشتیپ رو میشناسی ؟

ویو تهیونگ : آره پسر عمومه

منم که دلم رو به این پسر خوشتیپ باخته بودم با ناز و عشوه جلو رفتم و سلام کردم

ویو جونگ کوک : سلام من جونگ کوکم میتونی کوکی صدام کنی .
ویو ات * باشه

ویو جونگ کوک : بلاخره دیدمش
دیدگاه ها (۰)

لباس فرم مدرسه ی ات

اینم میکاپ و مدل موی ات نظرتون چیه 🙃

رمان

بچه ها نظر بدید که بیشتر در مورد چی فعالیت کنیم پروفایل 🦋کنس...

گل وحشی منپارت ۱ ساعت ۷:۴۰ویو ات حیح امروزم مثل همیشه باید م...

امروزم با صدای الارم از خواب بیدار شدم و به مدرسه فحش میدادم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط