عشق آغشته به خون

'عشق آغشته به خون '
ادامهp⁵⁴

دو روز بعد
_____________
با باز شدن چشمام خیلی سریع تونستم مکان که‌ توش هستم رو تشخیص بدم اتاق خودم بودم اما چطور ممکنه،منی که وسط شهر از هوش رفتم،و کسی نمیدونست،من کیم،ولی الان اینجا تو اتاقم بودم.
دستم رو روی شکمم گذاشتم که درد بدی حس کردم آخِ گفتم کمی بلند شدم،تابش نور خورشید نشون می‌داد داشت به سمت غروب میرفت.
بیشتر بلند شدم که فشاری روی زخمم وارد شد و باعث خیسِ لباسم شد،آهی بلندی کشیدم و چشمام رو از درد بستم،برا چند دقیقه بدون حتی تکون ریز روی تخت نشستم تا دردم کمتر بشه،با باز شدن در چشمم به افراد که دم در ایستاده بودن خورد،مامانم جان و تهیونگ،سه نفر که مطمئنم به شدید نگرانم شده بودن.
مامانم با چشمای که قرمز بود و الانم برای اشک که توش موج میزد برق میزد سمتم اومد سينی که دستش بود رو روی میز بغلِ تختم گذاشت و دستاش رو برای به آغوش گرفتمش باز کرد،بغلم کرد اما اونقدر آهسته که فقط برخورد نفسش رو کنار گوشم حس‌می‌تونستم نه گرمای آغوشش رو،مطمئنم برای زخمم سعی می‌کرد تا بهم فشار وارد نکنه.
خانم/چوی:آآاااه،جون به لبم کردی.
نفس عمیق کشید و ازم جدا شد،م
میخواستم اشک روی گونه‌‌اش رو پاک کنم که دست خونیم رو دید
خانم/چوی:صبر کن(دستش رو‌ گرفت)این..این چیه،زخمت
سرم رو بالا پایین کردم که با دستش به صورتش زد
خانم/چوی:وایی خدا.
تهیونگ و جان با شنیدن صدا مامانم سریع خودشون رو بهم رسوند و با قیافه‌های نگران‌شون حالم رو جویا بودن.
لب‌های خشکیده‌ام رو از هم باز کردم و لب زدم
جین‌آئه:چیزی نیست حواسم نبود سریع بلند شدم، زخمم خون‌ریزی کرد.
مامانم لباسم رو کمی بالا داد و نگاهی به زخمم انداخت،با لمس زخمم توسط دستای مامانم دوباره آهی کشیدم
خانم/چوی:صبر کن، میرم پزشک رو خبر کنم.
جین‌آئه:نه مامان من خوبم لازم نکرده
تهیونگ:خوبی!!نکنه چشمات نمیتونه وضعیت الانت رو ببينه؟خانم چوی لطفا پزشک رو خبر کنین.
خانم/چوی:چشم الان میرم
مامانم با سرعت زیاد اتاق رو ترک و منو تهیونگ و جان و تنها گذاشت.
به چشمای تهیونگ و جان نگاه کردم گودی زیر چشم‌های‌شون نشون دهنده بی‌خوابی این مدت بود،با دیدن جان نقشه‌مون یادم اومد
جین‌آئه:جان،کِی برگشتی؟تونستی چیزی پیدا کنی؟
تهیونگ:الانم به فکر نقشه‌ایِ!آه تو باید به فکر وضعیت الان خود باشی،اگه فقط چندثانت عمیق‌تر بود الان اينجا نبودی،می‌فهمی چی میگم؟
جین‌آئه:آه تهیونگ بهم فشار نیار انگار خودم خواستم اینجوری بشم،اینم قدم بعدی نقشه آیماه و ادوین بود،اونا میخواستن منو از سدراه‌شون بزنن کنار و واسه اونه که میخوام بدونم جان تونسته چیزی پیدا کنه یا نه.
جان:تونستم،حتی تونستم با اون پسره ملاقات کنم،منظورم شخصیت پنهونی این داستانه،عشق آیماه.
جین‌آئه:پس وجود داشته،تنها دلیل کارهای آیماه.
جان:اون همه چیز رو راجع به آیماه ادوین و تهدید‌های ادوین گفت،آیماه توسط عشقش تهدید میشه،می‌دونین چه‌چیزی بیشتر جالبه این‌که آیماه‌یِ که همیشه مارو مسخره می‌کرد و فقیر می‌گفت،عشقش یه فقیر بيچاره ‌ست،عجیبه که چطور تونسته دلش رو به اون بده.
جین‌آئه:آره،ولی آدما مسخره کردن دیگران رو دوس دارن،اینارو ولش کن الان چی میشه،به همه میگی
تهیونگ:آره قبل مراسم ازدواج میگم،نمیخوام تا روز ازدواج صبر کنم.
جین‌آئه:مگه ممکنه
تهیونگ:تو خوب شو،بعدش نقشه جدید رو بهت میگم.
جین‌آئه:من خوبم
تهیونگ:آره شما گفتی منم باورم شد.
با اومدن مامانم با خانم پزشک تهیونگ و جان ساکت شدن و اتاقم رو برای معاینه بهتر پزشک ترک کردن.


غلط املایی بود معذرت 🤍🎀
نظرتون؟
چی فکر میکنی جین‌آئه جان و تهیونگ چیکار میکنن،یعنی واقعا همه چیز رو به همه میگن یا نه،نقشه تهیونگ چیه؟
ایده برای ادامه فیک داری؟خوشحال میشم به اشتراک بگذاریدش.
دیدگاه ها (۴۱)

'عشق آغشته به خون "P⁵⁵_______جین‌آئه _______لباس که مامانم ب...

'عشق آغشته به خون 'P⁵⁶__________بعد از اومدن جان با فنجون قه...

'عشق آغشته به خون ' P⁵⁴_________جین‌آئه \۳ هفته بعد/________...

'عشق آغشته به خون 'ادامه p⁵³_________ صدای باعث شد تا راهم ر...

پارت : ۱۲

black flower(p,226)

black flower(p,325)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط