فردا را

فردا را
از دل نیلگون شب رصد میکنم
روزی که پرنده قلبم،
روزی خود را از دست تو بگیرد
و شاخه های نازک عشق ،
جوانه زند و میوه دهد.

ببار
بر تن تشنه و ترک خورده ام
و مهمانم کن
به ترنمی از باران گونه هایت نفسی..

شب قیرگون
و من رصد میکنم فردا را
قفس تنگ این تن
محتاج رویت هلال توست !
.
عمرمم چکار کردی با مردت
فدای زن مهربونم
عمررررررررررررررررم
دیدگاه ها (۳)

ممنونم که هستیالهی قربونت برمجووووونم فداتتو..من.. الان.. یه...

زندگیم خیلی بد دلم برات تنگ شد..بدددد..هییییدوستت دارم و این...

عزیز دلم وای انگار قرن هاست ندیدمتپر از شوق دیدنتم..عمرررررر...

برای یک انقلابگاهی تظاهراتگاهی شب نامهو گاه خون لازم استولی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط