بعد از سال ها پارت دادمم
بعد از سال ها پارت دادمم😂
دنیای انیمه پارت ۸
.
.
.
همینطور توی فکر بودم که اون کی بود؟منظورش چی بود که سرو کله ی باند پیدا شد
دیدیم بدو بدو داره میاد سمت ما و داره پارس میکنه
همه داشتیم نگاهش میکردیم که باند رسید و آستین انیا رو کشید
انیا:باند چیشده؟
باند به نظر خیلی نگران میومد که انیا جیغ کشید و جینجر گفت:باید سریع از اینجا بریم!
*یاد اوری:انیا و انیساو جینجر میتونن ذهن بقیه رو بخونن*
انیسا:چیشده؟
جینجر اینجا یه بمب ساعتی کار گذاشتن که تا چند دقیقه دیگه منفجر میشه!
من:پس بقیه چی؟اونایی که توی جشنن؟
انیا:مخصوصا مامانییییییی😭
کارما و کانر:شماها برین ما نجاتشون میدیم.
من:ولی اگه منفجر بشه چی؟نمیتونم شما هم از دست بدم...
جینجر:یه فکری دارم،اگه کل ادمای توی جشن رو باهم به یه مکان تلپورت کنم درست میشه
انیسا:انیشتین های عزیز،چرا بمب رو خنثی نکنیم؟😂
همه باهم:ههههههه راست میگی😂
من:کسی بلده بمب خنثی کنه؟
یه نفر از پشت:فکر کنم به من نیاز داشته باشین...
لوید بود!و خوشبختانه بلده بمب رو خنثی کنه
لوید به باند گفت:تو میدونی جای بمب کجاست؟
باند:ووف ووف!
فک کنم منظورش اره بود چون داره به سمت در میدوعه😂
رفتیم دنبال باند و رسیدیم تو اشپزخونه
فکر میکنید بمب کجا بود؟
توی یه گونی سیب زمینی😂
لوید تونست بمب رو خنثی کنه و همه باهم برگشتیم خونه
چون خیلی خسته بودیم تو ماشین خوابمون برد(البته من بیدار بودم😂)
داشتم بیرونو نگاه میکردم که دوباره همون گربه سفید رو دیدم...
.
.
.
چطور شد؟
مایل به پارت بعد؟
دنیای انیمه پارت ۸
.
.
.
همینطور توی فکر بودم که اون کی بود؟منظورش چی بود که سرو کله ی باند پیدا شد
دیدیم بدو بدو داره میاد سمت ما و داره پارس میکنه
همه داشتیم نگاهش میکردیم که باند رسید و آستین انیا رو کشید
انیا:باند چیشده؟
باند به نظر خیلی نگران میومد که انیا جیغ کشید و جینجر گفت:باید سریع از اینجا بریم!
*یاد اوری:انیا و انیساو جینجر میتونن ذهن بقیه رو بخونن*
انیسا:چیشده؟
جینجر اینجا یه بمب ساعتی کار گذاشتن که تا چند دقیقه دیگه منفجر میشه!
من:پس بقیه چی؟اونایی که توی جشنن؟
انیا:مخصوصا مامانییییییی😭
کارما و کانر:شماها برین ما نجاتشون میدیم.
من:ولی اگه منفجر بشه چی؟نمیتونم شما هم از دست بدم...
جینجر:یه فکری دارم،اگه کل ادمای توی جشن رو باهم به یه مکان تلپورت کنم درست میشه
انیسا:انیشتین های عزیز،چرا بمب رو خنثی نکنیم؟😂
همه باهم:ههههههه راست میگی😂
من:کسی بلده بمب خنثی کنه؟
یه نفر از پشت:فکر کنم به من نیاز داشته باشین...
لوید بود!و خوشبختانه بلده بمب رو خنثی کنه
لوید به باند گفت:تو میدونی جای بمب کجاست؟
باند:ووف ووف!
فک کنم منظورش اره بود چون داره به سمت در میدوعه😂
رفتیم دنبال باند و رسیدیم تو اشپزخونه
فکر میکنید بمب کجا بود؟
توی یه گونی سیب زمینی😂
لوید تونست بمب رو خنثی کنه و همه باهم برگشتیم خونه
چون خیلی خسته بودیم تو ماشین خوابمون برد(البته من بیدار بودم😂)
داشتم بیرونو نگاه میکردم که دوباره همون گربه سفید رو دیدم...
.
.
.
چطور شد؟
مایل به پارت بعد؟
- ۳.۳k
- ۲۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط