وقتی عضو هشتمی و هیچوقت باهم کنار نمیاید و
وقتی عضو هشتمی و هیچوقت باهم کنار نمیاید و...
پارت نهم
رسید به تهیونگ که گفت
_دیروز چند ساعت داشتم رو نوشتم کار میکردم ولی الان یادم رفت یادم بیاد حتما بهتون میگم
حالا رسید به من نمیدونستم اصلا چی بگم مونده بودم که یاد حرف های نامجون که دیروز بهم گفته بود افتادم شروع کردم به گفتم همون حرف ها
+گایز خب همه کسانی که اینجا هستن ممکنه یه آدمایی تو زندگیشون باشه بعضی ها ازدواج کردن بعضی ها با یه نفر دوستن بقیه هم سینگل خب میخواستم بگم اگر یه نفر رو دوست دارین ولی بهش نگفتین حتما بهش بگید اصلا همین الان همین امروز بعد کنسرت برید بهش اعتراف بکنید بعضی وقت ها خیلی زود دیر میشه و اون آدم برای همیشه میره خب دوستون دارم :)
آرمی ها:اووو
نامجون : راستی ما امروز بنا به دلایلی فن ساین نداریم و فن ساین ما برای فردا میافته حتما بیاید که از نزدیک نزدیک ببینمتون
همه خداحافظی کردن و رفتن
پشت صحنه*
+اخخ خیلی خسته شدم
_میخوای کمرت رو ماساژ بدم
همه:(سرفه)
+ته !
باشه بابا مگه دروغ گفتم
بعد از اینکه وسایل رو جمع کردیم سوار ون شدیم و رفتیم خونه تو حال نشسته بودیم که داد جین در اومد
جین:شماها چه غلطی کردینن
جیمین:کوک!
جیهوپ:به ف.ا.ک رفتیم
کوک:یادم رفت جمع کنم شت
جین :شماها دیشب بعد تمرین پیتزا خوردین !
ته :هیونگ فقط یه...
جین:خوردین یا نه ؟!
+بله هیونگ خوردیم
جین:یونگی چرا مول کردی ؟!
یونگی :من خواب بودم
کوک ، جیمین ، جیهوپ ، هانا ، ته :یونگیی!
یونگی:باشه بابا اصلا من سفارش دادم
نامجون:هیونگ !
یونگی:گشنم بود خو نارنگی هم نداشتیم
جین :خیلی نامردین
+چرا ؟!
جین:میزاشتین من و نامجون هم بیایم بعد میخوردین
همه:(تعجب)
جین :حالا برید بخوابید فردا فن ساین داریم
کوک :چشم هیونگ !
جین :تو بیا تو اتاق کارت دارم
کوک:غلط کردم !
جین :دیگه کردی تمام شده
کوک:یونگی هیونگ منم تو اتاقت جا میدی؟!
یونگی:ارع فرزندم
جین:حالا دیگه اشغال میریزی تو خونه آره ؟ فقط فرار کن کوک
جین افتاد دنبال کوک و داشتن دنبال هم میدویدن که یونگی جا پا انداخت جین با کله خورد زمین و کوک هم پشت سرش افتاد رو جین
جین و کوک:یونگیی!
یونگی:حقتونه
ویو شب همه رفتن بخوابن
فردا صبح *
...
نظر یادت نره رفیق!
پارت بعدی پارت آخره
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAE#TAEHYUNG
پارت نهم
رسید به تهیونگ که گفت
_دیروز چند ساعت داشتم رو نوشتم کار میکردم ولی الان یادم رفت یادم بیاد حتما بهتون میگم
حالا رسید به من نمیدونستم اصلا چی بگم مونده بودم که یاد حرف های نامجون که دیروز بهم گفته بود افتادم شروع کردم به گفتم همون حرف ها
+گایز خب همه کسانی که اینجا هستن ممکنه یه آدمایی تو زندگیشون باشه بعضی ها ازدواج کردن بعضی ها با یه نفر دوستن بقیه هم سینگل خب میخواستم بگم اگر یه نفر رو دوست دارین ولی بهش نگفتین حتما بهش بگید اصلا همین الان همین امروز بعد کنسرت برید بهش اعتراف بکنید بعضی وقت ها خیلی زود دیر میشه و اون آدم برای همیشه میره خب دوستون دارم :)
آرمی ها:اووو
نامجون : راستی ما امروز بنا به دلایلی فن ساین نداریم و فن ساین ما برای فردا میافته حتما بیاید که از نزدیک نزدیک ببینمتون
همه خداحافظی کردن و رفتن
پشت صحنه*
+اخخ خیلی خسته شدم
_میخوای کمرت رو ماساژ بدم
همه:(سرفه)
+ته !
باشه بابا مگه دروغ گفتم
بعد از اینکه وسایل رو جمع کردیم سوار ون شدیم و رفتیم خونه تو حال نشسته بودیم که داد جین در اومد
جین:شماها چه غلطی کردینن
جیمین:کوک!
جیهوپ:به ف.ا.ک رفتیم
کوک:یادم رفت جمع کنم شت
جین :شماها دیشب بعد تمرین پیتزا خوردین !
ته :هیونگ فقط یه...
جین:خوردین یا نه ؟!
+بله هیونگ خوردیم
جین:یونگی چرا مول کردی ؟!
یونگی :من خواب بودم
کوک ، جیمین ، جیهوپ ، هانا ، ته :یونگیی!
یونگی:باشه بابا اصلا من سفارش دادم
نامجون:هیونگ !
یونگی:گشنم بود خو نارنگی هم نداشتیم
جین :خیلی نامردین
+چرا ؟!
جین:میزاشتین من و نامجون هم بیایم بعد میخوردین
همه:(تعجب)
جین :حالا برید بخوابید فردا فن ساین داریم
کوک :چشم هیونگ !
جین :تو بیا تو اتاق کارت دارم
کوک:غلط کردم !
جین :دیگه کردی تمام شده
کوک:یونگی هیونگ منم تو اتاقت جا میدی؟!
یونگی:ارع فرزندم
جین:حالا دیگه اشغال میریزی تو خونه آره ؟ فقط فرار کن کوک
جین افتاد دنبال کوک و داشتن دنبال هم میدویدن که یونگی جا پا انداخت جین با کله خورد زمین و کوک هم پشت سرش افتاد رو جین
جین و کوک:یونگیی!
یونگی:حقتونه
ویو شب همه رفتن بخوابن
فردا صبح *
...
نظر یادت نره رفیق!
پارت بعدی پارت آخره
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAE#TAEHYUNG
- ۳۰.۳k
- ۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط