تنهاتر از آنم
تنهاتر از آنم
که واقعیت داشته باشم
به خیابان می روم
و ساعت ها در خودم قدم می زنم
از تو
تنها خاطره ای مانده است
که امشب
چون اسبی زینَش می کنم
بر آن می تازم وُ
از استخوان هایم بیرون می زنم
اسبی
که ردِ سُم هایش بر دشت
سطری ست
که در دوردست ، شعر می شود...
#گروس_عبدالملکیان
که واقعیت داشته باشم
به خیابان می روم
و ساعت ها در خودم قدم می زنم
از تو
تنها خاطره ای مانده است
که امشب
چون اسبی زینَش می کنم
بر آن می تازم وُ
از استخوان هایم بیرون می زنم
اسبی
که ردِ سُم هایش بر دشت
سطری ست
که در دوردست ، شعر می شود...
#گروس_عبدالملکیان
- ۱.۲k
- ۱۰ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط