تنهاتر از آنم

تنهاتر از آنم
که واقعیت داشته باشم

به خیابان می روم
و ساعت ها در خودم قدم می زنم

از تو
تنها خاطره ای مانده است
که امشب
چون اسبی زینَش می کنم
بر آن می تازم وُ
از استخوان هایم بیرون می زنم

اسبی
که ردِ سُم هایش بر دشت
سطری ست
که در دوردست ، شعر می شود...



#گروس_عبدالملکیان
دیدگاه ها (۳)

تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش راشبیه مادر پیری که م...

هر بار که از تو می نویسممنتظر معجزه اممثلا دستانت از شعر بیر...

★هر بار از نو عاشق تو خواهم شد...★

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط