اگر یکی را که دوستش داری از دست بدهی بخشی از وجودت همراه

اگر یکی را که دوستش داری از دست بدهی، بخشی از وجودت همراه با او از دست می‌رود
مانند خانه ای متروکه اسیر تنهایی‌ای تلخ می‌شوی؛ ناقص می‌مانی
خلا محبوبِ از دست رفته را همچون رازی در درونت حفظ می‌کنی
چنان زخمی است که با گذشت زمان، هرقدر هم طولانی، باز تسکین نمی‌یابد
چنان زخمی است که حتی زمانی که خوب شود، باز خون چکان است
گمان می‌کنی دیگر هیچ گاه نخواهی خندید، سبک نخواهی شد
زندگی‌ات به کورمال کورمال رفتن در تاریکی شبیه می‌شود
بی آنکه پیش رویت را ببینی
بی آنکه جهت را بدانی
فقط زمان حال را نجات می‌دهی...
دیدگاه ها (۳)

هیچ می گویی اسیری داشتم، حالش چه شد ؟ خسته من نیمه جانی داشت...

ما حتی یک عکس دوتایی هم نداشتیم کِ قاب کنم و وقت دلتنگی بِ آ...

رفتنت آنقدر‌ها هم که فکر میکنی فاجعه نیست!من؛مثل بید‌های مجن...

داشتم‌ به این فکر می‌کردم که اگر یک روز تو را نداشته باشم، ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط