آمدم تا تو را بوم وتو زهر دوزخ ات را بانفسم آمخت آم

آمدم تا تو را بويم، وتو زهر دوزخي ات را بانفسم آميختي! آمدم تا تو را بويم، و تو، گياه تلخ افسوني...!سهراب سپهري
دیدگاه ها (۱)

من هواي خودم را مي نوشم! ودر دور دست خودم تنها نشسته ام. انگ...

سرچشمه‌ي رويش هايي، دريايي، پايان تماشايي. تو تراويدي: باغ ج...

انانکه زمستان را از پشت پنجره‌‌ ديده‌اند و گرسنگي را هم فقط ...

مرا سفر به کجا مي برد؟ کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند! وبند...

گر کس بر من دهد زهر چو تو در ایام کهن بر من داد بودی زهر آنر...

گل وحشی منپارت ۱ ساعت ۷:۴۰ویو ات حیح امروزم مثل همیشه باید م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط