ازدواج نافرجام
《 ازدواج نافرجام 》
(๑˙❥˙๑) پارت 107 (๑˙❥˙๑)
( سه سال بعد نیویورک....
همه دلیلی که باعث میشد ویوا بتونه این زندگی به گند کشیده رو تحمل کنه وجود معجزه بود که. اوایل جداییاش به وجودش پی برده بود
میدونست سختی ها موندگار نیستن اما زخم های به جا میزارند که اگرچه
به مرور زمان التیام پیدا میکنند اما جاشون همیشه روی قلب روح اش خواهد بود
اما بلاخره خورشیدی زندگیش از جای باید طلوع میکرد هر چند زمستانی گذشت بود اما قلب ویوا همچنان توی سرما مانگار بود و حتا اون خورشید کم نور هم باعث گرم شدن قلبش نشد دیگه گرم نمیخندید ...خنده ای در حد نشان دادن ادب و پیش بردن کارش
{ کاپری هولدینگ بخش برنده Michael Kors (مایکل کورس )...}
دستش رو زیر چونه اش گذاشت و پاش روی اون یکی پاش انداخت تا ساعت ظریف بیشتر در معرض دید باشه و با لبخند ملیحی
ژست گرفت و با صدای کارگردان که پایان عکس برداری رو اعلام میکرد لبخندش رو جمع کرد و به محض بلند شدش از. روی مبل راحتی دستیارش که دختر جوانی بود به سمتش اومد و شالی روی شونه هاش انداخت : خسته نباشید خانم کارتون مثل همیشه عالی بود
ویوا با چهره بی حالتی جواب داد : ممنون..
و بدون حرفه دیگه به سمته در قدم برداشت
ولی با صدای دستیار کارگردان ایستاد : خانم ایم نمیخواهید عکس هاتون چک کنید ؟
ویوا کمی به سمتش برگشت و گفت : مطمئن خوب شدن و نیازی به تمدید یا چک کردن من ندارن
و بعد بدون توجه به حرفه دستیار کارگردان به سمته اتاق گریم لباس رفت و خودش روی مبل راحتی پرت کرد و آه از خستگی روز بر کارش کشید و خطاب به دستیارش که پشت سرش وارد اتاق شد
گفت : خوب برنامه چیه ؟
ناگهان به کره ای پرسید و با نگاه متعجب ایملدا مواجه شد : اوفف
نفس کلافه کشیده با اینکه خیلی وقت میشد بیشتر مکالماتش انگلیسی بودن اما بعضی وقتا ناگهانی با زبان خودش حرف میزد اما مجبور بود بخاطر همکاراش همیشه انگلیسی صحبت کنه نگاهش رو دوباره به صورت متعجب ایملدا دوخت و اینبار به
انگلیسی گفت : خوب ایملدا برنامه چیه ؟
(๑˙❥˙๑) پارت 107 (๑˙❥˙๑)
( سه سال بعد نیویورک....
همه دلیلی که باعث میشد ویوا بتونه این زندگی به گند کشیده رو تحمل کنه وجود معجزه بود که. اوایل جداییاش به وجودش پی برده بود
میدونست سختی ها موندگار نیستن اما زخم های به جا میزارند که اگرچه
به مرور زمان التیام پیدا میکنند اما جاشون همیشه روی قلب روح اش خواهد بود
اما بلاخره خورشیدی زندگیش از جای باید طلوع میکرد هر چند زمستانی گذشت بود اما قلب ویوا همچنان توی سرما مانگار بود و حتا اون خورشید کم نور هم باعث گرم شدن قلبش نشد دیگه گرم نمیخندید ...خنده ای در حد نشان دادن ادب و پیش بردن کارش
{ کاپری هولدینگ بخش برنده Michael Kors (مایکل کورس )...}
دستش رو زیر چونه اش گذاشت و پاش روی اون یکی پاش انداخت تا ساعت ظریف بیشتر در معرض دید باشه و با لبخند ملیحی
ژست گرفت و با صدای کارگردان که پایان عکس برداری رو اعلام میکرد لبخندش رو جمع کرد و به محض بلند شدش از. روی مبل راحتی دستیارش که دختر جوانی بود به سمتش اومد و شالی روی شونه هاش انداخت : خسته نباشید خانم کارتون مثل همیشه عالی بود
ویوا با چهره بی حالتی جواب داد : ممنون..
و بدون حرفه دیگه به سمته در قدم برداشت
ولی با صدای دستیار کارگردان ایستاد : خانم ایم نمیخواهید عکس هاتون چک کنید ؟
ویوا کمی به سمتش برگشت و گفت : مطمئن خوب شدن و نیازی به تمدید یا چک کردن من ندارن
و بعد بدون توجه به حرفه دستیار کارگردان به سمته اتاق گریم لباس رفت و خودش روی مبل راحتی پرت کرد و آه از خستگی روز بر کارش کشید و خطاب به دستیارش که پشت سرش وارد اتاق شد
گفت : خوب برنامه چیه ؟
ناگهان به کره ای پرسید و با نگاه متعجب ایملدا مواجه شد : اوفف
نفس کلافه کشیده با اینکه خیلی وقت میشد بیشتر مکالماتش انگلیسی بودن اما بعضی وقتا ناگهانی با زبان خودش حرف میزد اما مجبور بود بخاطر همکاراش همیشه انگلیسی صحبت کنه نگاهش رو دوباره به صورت متعجب ایملدا دوخت و اینبار به
انگلیسی گفت : خوب ایملدا برنامه چیه ؟
- ۱.۹k
- ۰۶ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط