آبنبات تلخ

Part:152
لارا : خ....خب...البته...که لورا عزیز تره(بغض)
ته : آجوما برو
آجوما : لورا بیا بریم (ناراحت)
سوبین : بسه لارا بیا بریم بیرون هوا بخوریم
هانی : عاره شما برین من بعدا میام
لارا : با...شه
ویو بیرون (حیاط عمارت)
سوبین : لارا
لارا : هوم
سوبین : من درکت میکنم میدونم خیلی سخته مامانت ولت کنه و همیشه خواهرتو بیشتر بخواد
لارا : برام خیلی سخته سوبین من خیلی درد کشیدم تو اونجا اون همه کتک و اینکه سعی میکردن بهم تجاوز کنن برام خیلی درد داره
سوبین : خب میدونی برا منم همینجوریه
لارا : منظورت چیه تو مامانتو داشتی لینا رو داشتی
سوبین : نه مامانم فقط لینارو دوس داشت جز نفرت چیزی برام نداشت فقط جلوی لینا وانمود میکرد و لینام که دیگه میدونی آخرش داشتیم خوب می‌شدیم که لینا چیز شد خب مرد بابام که میدونی
لارا : مگه بابات چیکار میکرد کتکت میزد
سوبین : کاش فقط میزد اون سر من قمار میکرد منو سر شرط های مختلف میباخت
لارا : جدی میگی؟
سوبین : هوم بعضی وقتا سعی میکردن بهم تجاوز کنن خیلی مقاومت میکردم آخرشم فقط کتک میخوردم
لارا: انگار توام مثل خودمی(ناراحت)
سوبین : اوهوم
لارا : تو از من بدتری(ناراحت*
س‌وبین : حداقل تا سیزده سالگی آرامش داشتی ولی من از همون اول همین بودم(بغض)
لارا : بیا بیا اینجا خشگلم (ناراحت، سوبینو بغل میکنه)
هانی : دخترا؟
سوبین : عه هانی اومدی
هانی : انگار مزاحم شدم؟
لارا : عاااا دختر منو تو از این حرفا داریم بیا
ویو داخل عمارت
آجوما : چ...چرا...لارا...اینجوری...میکنه(گریه)
لورا : مامان
تهیونگ : دیگه نبینم روش دست بلند کنی فهمیدی؟
آجوما : آشتباه بزرگی کردم من نباید میزدمش(گریه)
کوک ؛ دیگه واقعا خسته شدم
ته : منم
مادرته : هوف دیگه واقعا داریم اذیت میشیم
آجوما : وقتی باباش برگرده چیکار کنم
ته : لعنتی
کوک : عیبابا عجبا
لورا : بابا فردا صبح میاد میخوای چیکار کنید
کوک : تو دخالت نکن فهمیدی؟
لورا : با...باشه
آجوما : دخترم میدونم لارا رو دوس داری ولی لطفا کاری نکن باشه؟
لورا : گفتم که باشه
هانی : ما اومدیم
لورا : مامان بیا بریم آشپزخونه
آجوما : هوم
لارا : هعی من میخوام با نینا حرف بزنم
ته : اما الان دیره فردا صبح باشه؟
لارا : باشه
کوک : پاشید پاشید بخوابیم
سوبین : همه داشتن میرفتن سمت پله ها منم خواستم برم که سرگیجه وحشتناکی گرفتم سرم گیج میرفت نفسم بالا نمیومد انگار داشتم میمردم
لارا : سوبین بیا دیگه
کوک : سوبین حالت خوبه؟
سوبین : خو...خوبم
لارا : سوبین (با عجله میره و سوبینو میگیره)
دیدگاه ها (۱)

ریدممممم

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

عاره داش مام رفتیم ماهماه=

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط