رحمان مریدی

استاد "رحمان مریدی" شاعر لک‌زبان ایلامی زاده‌ی سال ۱۳۵۱ خورشیدی در دره‌شهر است.




▪نمونه‌ی شعر لری:
(۱)
[تیا تو]
دِل اِشکار و تفنگچی زِل تیا تو
دِه کَلما کِردِنِش وا گِل تیا تو
زِنِم وِه گالَه مَردِم دونِسوئِن
کِه خین ِ دِل مِه ها دِه مِل تیا تو
کَمودارن، صحاو تیرِن تیا تو
کِه هِه وا دِل مِه درگیرن تیا تو
گِرئ حَردِن وِ دِل، پا رَهتِه نارم
گِمونِم قِلف و زنجیرِن تیا تو
دو مامورن، تفنگ دارن تیا تو
قطاری پر د شنگ دارن تیا تو
چی وِت کِردَه مگر اشکارِ دل مِه
کِه اِیرِشتِ پلنگ دارن تیا تو
مِنی جن و پری دارن تیا تو
هوا لیوَه‌ گَری دارن تیا تو
اگر چه قاتل ِ جونِن، هنی هم
هزارون مشتری دارن تیا تو.


(۲)
تَشی وَن دِ کِلـِم وقتی هنا کرد
خیالش مین دلم شوری و پا کرد
تَموم ساز و کارِ دولتم بـُرد
مِنی ارتش و یِه‌گِل کودتا کـِرد.


(۳)
‍تو که بازی، زمو وات یا د بازی
زمین و آسمو وات یا د بازی
هِه گِه افتی وِ سرچوپی چنونی
کِه مرده قورسو وات یا د بازی.


(۴)
وِ گُردَت خَرمِنی می بافَه باَفه
وِ سینهَ‌ت پازِنو هان دِ مِرافَه
مِنی نقاش سیت کِردَه قلم ریز
نه کَم داری دِ خویی نه اضافه.


(۵)
تو خو بِرمِت قیامت کِردَه بَرپا
خَمِش طَعنه زِنَه وِ طاقِ کسرا
مِنی مانی رُخِت کِردَه قلم ریز
که هر خالِش و نیکی ها وِ سر جا.


(۶)
فلک کارِت دوچَشکی بی وِ سَر چی
دِ دَس جورِت گِلَی بورِم وِ تِه کی
مِه هم چی یوسف ایفتامَه دِ بُن چا
اَنی سی چی خَوَر دِ قافِلِه نی؟؟؟؟


(۷)
وِ نومِ دینِت اومانَه وِ جَنگمو
دِ هَر لا بَستِنَه رَه آوهِرَنگمو
خدا خُت بو وِ تِه کی پَل بیاریم
اِیما کِه کِردِنَه دَنگمو وِ نَنگمو.


(۸)
بَنی تو بییَه چی شاییَه سی مِه
رفیقی دردت آزاییَه سی مِه
وِ چارَک داری اَر داری قبولِم
صَدی بیتِر دِ اَرواییَه سی مِه.
◇ برگردان فارسی:
دربند تو بودن مانند شاه بودن برای من است
رفیقی با دردی که از طرف تو باشد برای من همانا سالم بودن است
اگر مرا به عنوان چارک دار خودت قبول کنی
صد مرتبه بهتر از ارباب بودن برای من است.


▪نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
اگر دار مکافات است دنیا
چرا لبریز از آفات است دنیا
چرا  آزاد می‌گردد گنهکار
و راسِ بیگناهان است بر دار
چرا اسب نجیبان مانده در گل
رسیده بار کج اما به منزل
رطب خورده کند منعِ رطب را
کند آزار قوم جان به لب را
چرا مردانگی اینگونه شد پست
که از هر دست دادی رفت از دست
اگر دنیا برای ظلم تنگ است
"کلوخ انداز را پاداش سنگ است"
چرا اینگونه شاداب است ظالم
به هر مجموعه ارباب است ظالم
همه دیدند تا قله رسیدن
ندارد هیچ ربطی با دویدن
همه ضرب‌المثل‌ها خوب اما
برای مردمان محبوب اما
چنان که تجربه کردیم عمری
تجارب یک یک اِشمَردیم عمری
سرای فتنه و جنگ است دنیا
برای اهل نیرنگ است دنیا.


(۲)
یخ زدم در این خزان انتظار
بر تنم آوار  سرد برف پار
یک شکوفه در وجودم حس نکرد
گرمی ِ خورشید را فصل بهار
برخلاف دست‌های خالی‌ام
یک دل پر دارم از این روزگار
غیر از تکرار تنهایی و شب
خاطری دیگر ندارم یادگار
پای رفتن را برایم بسته‌اند
دور تا دورم بلندای حصار
زنده‌ام، اما نکردم زندگی
باختم، بد باختم در این قمار
تلخ بود و تلخ بود و تلخ بود
آمدم با این همه تلخی کنار
ریشخندی هم به احساسم نکرد
کاش با من مهربان‌تر بود یار.


(۳)
مپنداری ندارد گوش دیوار
زبان بسته است و خاموش دیوار
به چشم خویش دیدم در خرابه
که بی‌اندازه دارد موش دیوار


(۴)
به راه افتاده همچون زنگی مست
به شهر اندر گرانی تیغ بر دست
معیشت در حصار کوچه‌ای تنگ
گرفتار است در آغوش بن‌بست


(۵)
در حسرت خنده، آهتان باد آباد
هر خار و خسک به راهتان باداباد
ای طایفه‌ای که خون به دل‌ها کردید
در خرمن عمر کاهتان بادا باد.


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)




@baity_2
دیدگاه ها (۰)

موینا آدینه‌وند

چریکه - ۶

رحمان مریدی

دهریز یادگار ساسانیان

حتما بخونیدشنصف شو بد موقه بیر یکی پیام دا/یکی من وات و دوتا...

گفته بودی «آدرس من قلب آدم‌هایی هست که هنوز فراموشم نکردن» د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط