چالش

#چالش
خب دیگه حالا وقت اعتراف کردنه :)
خودم شروع میکنم

اعتراف میکنم عینک یکی از معلم ریاضیامونو من شکوندم چون بهم ۱۹ داده بود:|

اعتراف میکنم از پنج سالگی با داداشم فوتبال نیگا میکردم :|

اعتراف میکنم یبار ساعت داداشمو از پنجره پرت کردم پایین چون نرفت برام پاستیل بخره:|

اعتراف میکنم یبار موهای دوستامو بهم گره زدم ولی نفهمیدن:|

اعتراف میکنم تا حالا خیلی از کلاس اخراجم کردن :|( کاری نکرده بودما )

اعتراف میکنم پیچ تخت داداشمو من شل کردم چون نزاشت سه تا بستنی بخورم :|

اعتراف میکنم عااااشق داداشمم ولی خیلی اذیتش میکنم ( اونم منو اذیت میکنه خو ) :|

اعتراف میکنم یبار به یکی از معلمام گفتم لا*ی:| که البته شنید :|

اعتراف میکنم به دوستم من زیرپا انداختم که امروز با مخ خورد زمین ولی نفهمید من بودم :)) ( ها ها ها )

اعتراف میکنم عااااشق ضایع کردنم:|

اعتراف میکنم بند کفش بغل دستیمو من به میله نیمکت گره زدم که اومد سریع بره با مخ خورد زمین خخخخ حقش بود چون هی غر میزد :|


دیگ حال ندارم بنویسم
دلارام و اتنا و ماریه و ندا و کلا دوستام دعوتن :)
دیدگاه ها (۴۱)

به این میگن اتاق :))))))))

چشاش ینی دنیااام خودم عکسو درست کردم خوشگله؟

شب همگی بخیییر من احتمالا تا فردا عصر نمیامدوستون دارم بابای

بچهااااادوستان من شاید یکی دو هفته نباشم شایدم زودتر بیام نم...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

P7🍯یک ماه بعد//writer: در خونه باز شد و جیمین با چشمای که به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط