هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد
.
هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد
هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد
.
راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم
تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد
.
سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد
.
"کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست"
بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد
.
ازهمان شب که علی تابوت رابرشانه برد
زائر زهرا شدن جزنیمه شبهانشد
.
بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان
هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد
.
زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها
مادرم افتادپشت در و دیگر پانشد
.
سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغانشد
.
هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی بر سر پیراهنی دعو انشد....
هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد
هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد
.
راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم
تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد
.
سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد
.
"کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست"
بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد
.
ازهمان شب که علی تابوت رابرشانه برد
زائر زهرا شدن جزنیمه شبهانشد
.
بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان
هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد
.
زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها
مادرم افتادپشت در و دیگر پانشد
.
سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغانشد
.
هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی بر سر پیراهنی دعو انشد....
- ۱.۴k
- ۱۰ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط